960406
بر گزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
درفش در شاهنامه - 2 - درفش رستم
***
اظهار نظر پروفسور آرتور کریستن سن (Arthur Christensen ) زبان شناس، مورخ و شرق شناس دانمارکی در مورد درفش و پرچم :
« آنگاه که مردمانی دارای " بیرق "، ارتش و پادشاه و نماینده می شوند، می توان گفت که آن زمان نقطه آغاز تمدن آن کشور است ».
***
درفش رستم:
بپرسید کان سبز پرده سرای / یکی لشکری گشن پیشش به پای –
یکی تخت پر مایه اندر میان / زده پیش او اختر کاویان –
برو بر نشسته یکی پهلوان / ابا فر و با سفت و یال گوان -
ز هر کس که بر پای پیشش بر است / نشسته به "رش" بر سرش برتر است* -
یکی باره پیشش به بالای اوی / کمندی فرو هشته تا پای اوی –
برو هر زمان بر خروشد همی / تو گویی که در زین بجوشد همی –
بسی پیل برگستوان دار پیش / همی جوشد آن مرد بر جای خویش –
نه مرد است از ایران به بالای اوی / نه بینم همی اسب همتای اوی –
درفشی بدید اژدها پیکرست / بران نیزه بر شیر زرین سرست -
وصف درفش و پرده سرای رستم از زبان فرغار:
جهان گشت برسان مشک سیاه/چو فرغار برگشت ز ایران سپاه-
بیامد بنزدیک افراسیاب/شب تیره هنگام آرام و خواب-
چنین گفت کز بارگاه بلند/برفتم سوی رستم دیوبند-
سراپردهٔ سبز دیدم بزرگ/سپاهی بکردار درنده گرگ-
یکی اژدهافش درفشی بپای/نه آرام دارد تو گفتی نه جای-
فروهشته بر کوههٔ زین لگام/بفتراک بر حلقهٔ خم خام-
بخیمه درون ژنده پیلی ژیان/میان تنگ بسته به ببر بیان-
یکی بور ابرش به پیشش بپای/تو گفتی همی اندر آید ز جای-
درفش اژدهافش ِ رستم،
ز دیبا یکی سبز پرده سرای/یکی اژدهافش درفشی بپای-
سپاهی بگرد اندرش زابلی/سپردار و با خنجر کابلی-
گمانم که رستم ز نزدیک شاه/بیاری بیامد بدین رزمگاه-
چنین گفت کز بارگاه بلند/برفتم سوی رستم دیوبند-
سراپردهٔ سبز دیدم بزرگ/سپاهی بکردار درنده گرگ-
یکی اژدهافش درفشی بپای/نه آرام دارد تو گفتی نه جای-
چو بشنید گودرز کشواد تفت/شب تیره از کوه خارا برفت-
پدید آمد آن اژدهافش درفش/شب تیرهگون کرد گیتی بنفش-
چو گودرز روی تهمتن بدید/شد از آب دیده رخش ناپدید-
همی گرز بارید همچون تگرگ/ابر جوشن و تیر و بر خود و ترگ-
و زان رستمی اژدهافش درفش/شده روی خورشید تابان بنفش-
...................................................................................
پ ن:
* هرکس که پیش پای رستم که "بر تخت نشسته"ایستاده باشد، نشسته ی رستم، به مقیاسِ رش، یک سر و گردن از آن کس که ایستاده (بر پای پیشش بر است)، بالاتر ست . اشاره به بُرز و بالای رستم.