و.ک(337)
930119
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بهرام گور میان دو شیر:
ز بیشه دو شیر ژیان آوریم / همان تاج را در میان آوریم -
ببندیم شیر ژیان بر دو سوی / کسی را که شاهی کند آرزوی -
شود تاج بر گیرد از تخت عاج / به سر بر نهد نامبردار تاج -
به شاهی نشیند میان دو شیر / میان شاه و تاج از بر و تخت زیر -
جز او را نخواهیم کس پادشا / اگر دادگر باشد و پارسا -
دو شیر ژیان داشت گستهم گرد / به زنجیر بسته به موبد سپرد -
ببستند بر پایه ی تخت عاج / نهادند بر گوشه ی عاج تاج -
جهانی نظاره بران تاج و تخت / که تا چون بود کار آن نیگ بخت -
که گر شاه پیروز گردد برین / برو شهریاران کنند آفرین -
خسرو و بهرام، مدعیان ِ تخت، بسوی شیران روانه می شوند:
چو بهرام و خسرو به هامون شدند / بر ِ شیر با دل پر از خون شدند -
و خسرو بگفت:
و دیگر که من پیرم و او جوان / به چنگال شیر ژیان نا توان -
و بهرام نیز:
هم آورد این نره شیران منم / خریدار جنگ دلیران منم -
یکی زود زنجیر بگسست و بند / بیامد بر ِ شهریار ِ بلند -
بزد بر سرش گرز، بهرام گرد / ز چشمش همی روشنایی ببرد -
بر ِ دیگر آمد بزد بر سرش / فرو ریخت از دیده، خون از برش -
جهاندار بنشست بر تخت عاج / به سر بر نهاد آن دلفروز تاج -
بهادر امیرعضدی