برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

رومیان، اول بار، فن اسب سواری را از گشتاسب می آموزند.

و.ک(334)

971119

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رومیان اول بار، فن اسب سواری را از گشتاسب می آموزند.
***

رومیان سالها با اسب، بار و ارابه میکشیدند و سواری را نمی دانستند.

***

گشتاسب پس از قهر و جدایی از پدرش لهراسب، و بخشیدن عطای ایران را به لقای پدر، در بدو رسیدن به روم، برای امرار معاش بنا به شناختش از اسب، به نزد نستاو، رمه بان قیصر می رود:
 به نزدیک نستاو چون شد فراز/ برو آفرین کرد و بردش نماز-
نگه کرد چوپان و بنواختش/ به نزدیکی خویش بنشاختش-
چه مردی بدو گفت با من بگوی/ که هم شاه شاخی و هم نامجوی-
چنین داد پاسخ که ای نامدار/ یکی کُرّ ِه تازم دلیر و سوار-

 چندی بعد گشتاسب به محضر و بار عام قیصر روم، بار می یابد.
قیصر روم، پس از دیدن مهارت گشتاسب از سوار گیری از اسبان رمه اش که تا به آنروز تنها بار بر و ارابه کش بودند، مات و مبهوت، به وجد می آید:

 بپرسید و گفت این سوار از کجاست/که چندین بپیچد چپ و دست راست-

 قیصر، اساساً سوار کاری و سوار گیری از اسب را تا کنون ندیده و نه شنیده:
 سرافراز گردان بسی دیده ام/سواری بدین گونه نشنیده ام- 

گشتاسب، یاد آور بردن فن اسب سواری (کاربردی فرا تر از بار و ارابه کشی)، از ایران به روم  می باشد.
................................................
پ ن:
 هرتسفلد در کتاب گزارشهای باستان شناسی ایران اشاره میکند که (خوارزم ایران ویج)، از مراکزی ست که از سر زمینهای دیگر، به آنجا رفته و حرفه ی بار ور کردن اسب، مادیان، یا به گویش آن روز، (گُشن گیری) آموزش می دیده اند.

 و به تعبیری، ایران مهد و بانی فن پرورش اسب بوده است.
*
در اسناد مکتوبی از منابع (میتانی)، از گشن گیری اسب در روم یا (آسیای کوچک)، نام برده شده.

  *
ورزینسکی هم اشاره میکند که گشن گیری اسب کار چندان آسانی نبوده و در سومر، چندین قرن زمان برده.
*
در اوستا، اشاره میشود که گشتاسب، از نوذریان ست و اینکه نوذریان اسبان با شکوهی دارند.
  
*
در اَرت یشت، سخن  از نوذریان (تیز تک) است.
نام گشتاسب، خود گواه و به معنی (دارنده ی اسبان فراوان) ست.
*
در اوستا، (ویشتاسپا) و در پهلوی (ویشتاسپ) آمده.
*
نقل از ابراهیم پور داوود: (دارنده ی اسب چموش و رمو)
*
مهرداد بهار: (دارنده ی اسب آماده) معنا شده. 
*
 در آبان یشت:
 نوذریان از فرشتگان، خواستار اسبان تکاورند.
او را نوذریان ستودند.
 ... نوذریان از او اسبان تکاور خواستند.

 ... بزودی نوذریان کامروا شدند و گشتاسب در این سر زمینها بر اسبان تیز تک دست یافت. 


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد