961228
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روند ِ یافتن و آوردن ِ کیخسرو، فرنگیس و بهزاد،"اسب ِ سیاوش"، از سیاووش گِرد به ایران توسط گیو - - بخش سوم
***
پیران، به بند ِ گیو گرفتار می شود:
پیچید گیو ِ سرافراز، یال / کمند اندر افگند و کردش دوال -
سر ِ پهلوان، اندر آمد به بند / ز زین برگرفتش، به خّم ِ کمند -
دمان تا به نزدیک پیران رسید / همی خواست از تن، سرش را برید -
فردوسی، در این گیر و دار و جنگ و پیکار، به "یکی دیگر" از گره گاه های نفس گیر ِ داستانهایش میرسد.
فردوسی، مرگ ِ زود هنگام ِ پیران در این برهه ی داستان را بر نمی تابد. از سویی مرگ را حق ِ پیران نمی یابد و از دیگر سو، از دیدگاه گیو، پیران، "خونش حلال ست و گردن ِ خودش". و "باید" خونش به زمین ریخته شود.
حکیم فرزانه ی طوس، در این مسیر یک طرفه و بی بازگشت، خود را مکلف به باز گشایی مسیر می یابد.
فردوسی، چفت و بست ِ چارچوب ِ داستان را با "چانه" زدن پیران برای جانش از کیخسرو به هم بند می زند.
پیران به پاس گذشته و حمایتش از کیخسرو در برابر خدعه و فریبکاری گرسیوز و کین توزی افراسیاب، زندگی و جانش را از کیخسرو خواستار می شود:
ابر شاه، پیران گرفت آفرین / خروشان ببوسید روی زمین -
همی گفت کای شاه دانش پژوه / چو خورشید تابان میان گروه -
تو دانسته ای درد و تیمار من / ز بهر تو با شاه، پیگار من -
سزد گر من از چنگ این اژدها / به بخت و به فرّ تو یابم رها -
به کیخسرو اندر نگه کرد گیو / بدان تا چه فرمان دهد شاه نیو -