برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روند ِ یافتن و آوردن ِ کیخسرو، فرنگیس و اسب ِ سیاوش به ایران از سیاووش گِرد به ایران توسط گیو.
بخش چهارم
***
حکیم طوس، با نبوغی سرشار، با "مانوری رمانتیک" و تغزلی، کلید ِ گشایش راز ِ سر به مهُر ِ جدال مرگ و زندگی "پیران ِ تورانی" را به دست دو شخصیت ِ "زن ِ تورانی" ِ شاهنامه می سپارد. فرنگیس، دخت ِ افراسیاب و گلشهر، همسر پیران.
و بدین سان، حکیم طوس در قامت ِ "کارگردان و سناریست" ی ماهر و کارآزموده ظاهر میشود و "صحنه نمایش"ِ داستان را اینگونه می آراید :
فرنگیس را دید، دیده پرآب / زبان پر ز نفرین افراسیاب -
به گیو آن زمان گفت کای سرافراز / کشیدی بسی رنج راه دراز -
چنان دان که این پیرسر پهلوان / خردمند و راد ست و روشن روان -
پس از داور ِ دادگر رهنمون / بدان، کاو رهانید ما را ز خون -
ز بد، مهر او، پرده ی جان ماست / وزین کرده ی خویش زنهار خواست -
گیو ِ براستی یکجانبه نگر ِ تک بُعدی، و به راستی ملقب به "گیو ِ اَلِف چشم" یا "گیو ِ راست بین"، یکدنده و سِمِج، به خون خواهی مرگ سیاوش، خواهان گردن زدن ِ پیران ست:
بدو گفت گیو ای سر ِ بانوان / انوشه روان باش تا جاودان -
یکی "سخت سوگند خوردم" به ماه / به تاج و به تخت ِ شه نیک خواه -
"که گر دست یابم برو روز کین / کنم ارغوانی ز خونش زمین" -
کیخسرو نیز در راستای گذشت ِ مادرش فرنگیس در "گذشتن از خون ِ پیران"، بزرگ منشانه فروغ ِ چاره اندیشی سوگند را بر گیو می تاباند:
بدو گفت کیخسرو ای شیرفَش / زبان را ز سوگند ِ یزدان مَکَش -
کنونش به سوگند گستاخ کن / به خنجر ورا، گوش سوراخ کن -
"چو از خنجرت خون چکد بر زمین / هم از مهر یاد آیدت هم ز کین" -
بشد گیو و گوشش به خنجر بسُفت / ز سوگند برتر، درشتی نگفت -
پیران به پاس بخشایش فرنگیس، اسبی از کیخسرو میخواهد تا از خبر چینی ِ کلباد به افراسیاب و از هجوم افراسیاب پیشگیری کرده باشد:
چنین گفت پیران ازان پس به شاه / که کلباد شد بی گمان با سپاه -
بفرمای کاسبم دهد باز نیز / چنان دان که بخشیده ای، جان و چیز -