برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

روند ِ یافتن و آوردن ِ کیخسرو، فرنگیس و اسب ِ سیاوش - بخش پنجم

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***

روند ِ یافتن و آوردن ِ کیخسرو، فرنگیس و اسب ِ سیاوش به ایران از سیاووش گِرد به ایران توسط گیو - بخش پنجم

***

حکیم طوس، با نبوغی سرشار، با "مانوری رمانتیک" و تغزلی، کلید ِ گشایش راز ِ سر به مهُر ِ جدال مرگ و زندگی "پیران ِ تورانی" را به دست دو شخصیت ِ "زن ِ تورانی" ِ شاهنامه می سپارد. فرنگیس، دخت ِ افراسیاب و گلشهر*، همسر پیران. 

و بدین سان، حکیم طوس در قامت ِ "کارگردان و سناریست" ی ماهر و کارآزموده ظاهر میشود و "صحنه نمایش"ِ  داستان را اینگونه می آراید 

برگشتن پیران به توران زمین و گزارش به افراسیاب:

 چو نزدیکتر شد نگه کرد شاه / چنان خسته بد پهلوان سپاه -

 ورا دید بر زین ببسته چو سنگ /  دو دست از پس پشت با پالهنگ -


افراسیاب از چند و چون و گیر و دار ِ نبرد پیران با گیو جویا می شود:

 بپرسید و زو ماند اندر شگفت / غمی گشت و اندیشه اندر گرفت -

 بدو گفت پیران که شیر ژیان / نه درنده گرگ و نه ببر بیان -

 نباشد چنان در صف کارزار / کجا گیو تنها بد ای شهریار - 

من آن دیدم از گیو کز پیل و شیر / نبیند جهاندیده مرد دلیر  -

 بر آن سان کجا بر دمد روز جنگ / ز نفسش به دریا بسوزد نهنگ - 

نخست اندر آمد به گرز گران /همی کوفت چون پتک آهنگران -

 به اسپ و به گرز و به پای و رکیب / سوار از فراز اندر آمد به شیب -

 همانا که باران نبارد ز میغ /  فزون زانک بارید بر سرش تیغ -

 چو اندر گلستان به زین بر بخفت /  تو گفتی که گشتست با کوه جفت - 

سرانجام برگشت یکسر سپاه /  بجز من نشد پیش او کینه خواه -

 گریزان ز من تاب داده کمند /  بیفگند و آمد میانم به بند -

 پراگنده شد دانش و هوش من / به خاک اندر آمد سر و دوش من -


پیران ویسه، از "بند ِ محکم" گیو بر دستانش و "قید ِ محکمتر" ِ سوگند ِ گیو بر روانش میگوید: 

از اسپ اندر آمد دو دستم ببست / برافگند بر زین و خود بر نشست - 

"زمانی سر وپایم اندر کمند / به دیگر زمان زیر سوگند و بند" -

 به جان و سر شاه و خورشید و ماه / به دادار هرمزد و تخت و کلاه -


که این بند را کس نگشاید، جز به بدست ِ "کدبانو"ی جای نشست، "گلشهر" گشوده شود:

مرا داد زین گونه سوگند سخت /  بخوردم چو دیدم که برگشت بخت - 

که کس را نگویی که بگشای دست / چنین رو دمان تا "بجای ِ نشست" -

 ندانم چه رازست نزد سپهر / بخواهد بریدن ز ما پاک مهر -

 چو بشنید گفتارش افراسیاب /  بدیده ز خشم اندرآورد آب - 

 ...............................................

پ ن:

 * گلشهر، همسر پیران ویسه - پرستار فرنگیس ِ افراسیاب، به توصیۀ پیران، پرستار ِ همسر دوم سیاووش(فرنگیس) شد -

 چو پیران ز پیش سیاوش برفت / به نزدیک گلشهر تازید تفت -

 کجا بود "کدبانوی پهلوان" / ستوده زنی بود روشن روان -

بهادر امیرعضدی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد