برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

همسان پنداری چرخش ِ انگشتری بهرام ِ بهرام* و چرخش ِ چرخ ِ دهر

و.ک(327)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
همسان پنداری چرخش انگشتری بهرام بهرام* و چرخش چرخ دهر
***
شباهت شتاب چرخش بخت و اقبال دهر با شتاب چرخش انگشتری بهرام بهرام در تحکیم حکم بخت، در برگرداندن آنی ورق، از بردگی به شاهی.
***
حکیم طوس، در جایی از شاهنامه، از زبان بهرام ِ بهرام، به ناپایداری و عدم ثبات دنیا و دهر اشاره میکند که، فاصله ی زمانی بین "روی آوری" ستاره ی بخت اقبال و روی گردانی ستاره ی بخت و اقبال، به مویی بندست و به آنی و به آهی.
 
بهرام ِ بهرام(بهرام چوبینه)، دل در گرو تاج و تخت خسرو پرویز نهاده است‌. گردیه(خواهر بهرام چوبینه)، او را از چنگ اندازی به تخت و تاج خسرو پرویز بر حذر میدارد:

 ازان پس ببهرام بهرام گفت/که‌ای با خرد یار و با رای جفت-
 چه گویی کزین جستن تخت وگنج/بزرگیست فرجام، گر درد ورنج؟

بهرام، بر آمدن از سپاهی گری به شاهی خود را دست به نقد و آسان می یابد.
 بهرام ِ بهرام کوتاهی زمان ِ به فراز رفتن و فرو غلتیدن انگشتری خود را شاهد مثال می آورد و برگشتن ِ آنی ورق، از بردگی به شاهی را به رخ می کشد:

 بخندید بهرام ازان داوری / از آن  پس "بر انداخت انگشتری" -
بدو گفت " چندانک این در هوا / بماند، شود بنده ایی پادشا " -

حکیم طوس، این بار از زبان بهرام چوبین، ثبات و ماندگاری ِ دنیا و دهر را اعتباری نمی بیند و غدر دهر را اینگونه به رخ ما می نمایاند که، بله پرگار دهر و زمانه همواره بر یک مدار نمی چرخد.
...........................................................
پ ن:
*بهرام بهرام، نوه شاپور ساسان - پسر بهرام ِ شاپور -
یکی پور بودش، دلارام بود / ورا نام، بهرام بهرام بود -
 چو شد پادشاهیش بر سال بیست / یکی کم، برو زندگانی گریست -
 پسر بود او را یکی شادکام / که بهرام بهرامیان داشت نام -
  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد