برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
"تفویض" زعامت و شهریاری به کیخسرو، بدستِ گودرزِ کشوادگان، مراد و مرشدِ رستمِ دستان. ( بخش اول ) -
***
کبرِ کیکاووس:
من از جم و ضحاک و از کیقباد / فزونم به بخت و به فر و به داد -
کبر و خود بزرگ بینی کیکاوس، گودرز و سران و سپهسالارا را خوش نمی آید:
سخن چون به گوش بزرگان رسید / ازیشان کس این رای فرخ ندید –
گودرز،استراتژی دراز مدتِ حکومت را در "بیداری و بینایی"، در "قالب و به بهانه ی خواب دیدن"، تدوین و پایه ریزی می کند:
چنان دید گودرز یک شب به خواب / که ابری برآمد ز ایران پرآب -
بران ابر باران خجسته سروش / به گودرز گفتی که بگشای گوش -
چو خواهی که یابی ز تنگی رها / وزین نامور ترک نر اژدها -
« به توران یکی نامداری نوست / کجا نام آن شاه کیخسروست » -
چو آید به ایران پی فرخش / ز چرخ آنچ پرسد دهد پاسخش -
همه ساله در جوشن کین بود / شب و روز در جنگ بر زین بود -
ز گردان ایران و گردنکشان / نیابد جز از گیو ازو کس نشان -
« چنین است فرمان گردان سپهر / بدو دارد از داد گسترده مهر » -
پر اندیشه مر گیو را پیش خواند / وزان خواب چندی سخنها براند -
به فرمان یزدان خجسته سروش / مرا روی بنمود در خواب دوش -
نشسته بر ابری پر از باد و نم / بشستی جهان را سراسر ز غم -
مرا دید و گفت « این همه غم چراست / جهانی پر از "کین و بینم" چراست؟ –
و بدینسان حکم بر "بی فر" شدن کیکاووس را صادر می کند:
ازیرا که بیفر و برزست شاه / ندارد همی راه شاهان نگاه –
و بنیادِ "رای و مصلحت" را بر به تخت نشاندن کیخسرو استحکام می بخشد:
چو کیخسرو آید ز توران زمین / سوی دشمنان افگند رنج و کین -
نبیند کس او را ز گردان نیو / مگر نامور پور گودرز گیو -
چنین کرد بخشش سپهر بلند / که از تو گشاید غم و رنج بند –