برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه – ( بخش 2 )
***
نیایش، در شاهنامه، همواره بر بنیاد "مهر" آگینِ سپاسمندی و پاسداشت ِ توجه و حمایت ِ یزدانِ دادگر استوارست. نه بر "کاهِ روی آبِ" تمنّای بخشایشِ گناه و سیاهکاری.
منش، روش، و کنش ِ سرداران و پهلوانان شاهنامه، بر سقف و ستون ِ راستی، خود باوری و اعتماد ِ به نفس بنا شده و بر همین مبنا، استغاثه، کرنش و لابه را بر نمی تابند.
***
در بخش نبرد خاقان چین، رستم و یلان سپاه، به "ازاء و بهای" کسب پیروزی، وضو می سازند و به نیایشِ جهاندار می نشینند:
چو او را ندیدند گشتند باز / دلیران سوی رستم سرفراز -
برفتند با کام دل سوی کوه / تهمتن بپیش اندرون با گروه -
تن از جنگ خسته دل از رزم شاد / جهان را چنینست ساز و نهاد -
چنین تا بشستن نپرداختند / یک از دیگری باز نشناختند -
سر و تن بشستند و دل شسته بود / که دشمن ببند گران بسته بود -
چنین گفت رستم بایرانیان / که اکنون بباید گشادن میان -
بپیش جهاندار پیروزگر / نه گوپال باید نه بند کمر -
همه سر بخاک سیه بر نهید / کزین پس همه تاج بر سر نهید -
چه مایه بکشتند و چندی اسیر / ببردند زان شهر برنا و پیر -
بسی سیم و زر و گرانمایه چیز / ستور و غلام و پرستار نیز -
تهمتن بیامد سر و تن بشست / بپیش جهانداور آمد نخست -
ز پیروز گشتن نیایش گرفت / جهان آفرین را ستایش گرفت -
بایرانیان گفت با کردگار / بیامد نهانی هم از آشکار -
به پیروزی اندر نیایش کنید / جهان آفرین را ستایش کنید -
بزرگان به پیش جهانآفرین / نیایش گرفتند سر بر زمین –