برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه – ( بخش 4 )
***
نیایش، در شاهنامه، همواره بر بنیاد "مهر" آگینِ سپاسمندی و پاسداشت ِ توجه و حمایت ِ یزدانِ دادگر استوارست. نه بر "کاهِ روی آبِ" تمنّای بخشایشِ گناه و سیاهکاری.
منش، روش، و کنش ِ سرداران و پهلوانان شاهنامه، بر سقف و ستون ِ راستی، خود باوری و اعتماد ِ به نفس بنا شده و بر همین مبنا، استغاثه، کرنش و لابه را بر نمی تابند.
***
اسفندیار در هفت خوان، در جنگ با شیران نر و ماده، پس از کشتن شیران وضو می سازد و به نیایش "داور ِ داد" می پردازد:
بیامد چو با شیر نزدیک شد / جهان بر دل شیر تاریک شد -
یکی بود نر و دگر ماده شیر / برفتند پرخاشجوی و دلیر -
چو نر اندر آمد یکی تیغ زد / بشد ریگ، زیرش بسان بسد -
ز سر تا میانش به دو نیم گشت / دل شیر ماده پر از بیم گشت -
چو جفتش برآشفت و آمد فراز / یکی تیغ زد بر سرش رزمساز -
"به آب اندر آمد سر و تن بشست / نگهدار جز پاک یزدان نجست" -
چنین گفت کای داور داد و پاک / به دستم ددان را تو کردی هلاک -
و در جنگ با اژدها:
به شمشیر مغزش همی کرد چاک / همی دود زهرش برآمد ز خاک -
ازان دود برنده بیهوش گشت / بیفتاد و بیمغز و بیتوش گشت -
پشوتن بیامد هم اندر زمان / به نزدیک آن نامدار جهان -
جهانجوی چون چشمها باز کرد / به گردان گردنکش آواز کرد -
که بی هوش گشتم من از دود زهر / ز زخمش نیامد مرا هیچ بهر -
"ازان خاک برخاست و شد سوی آب / چو مردی که بیهوش گردد به خواب" -
" ز گنجور خود جامهٔ نو بجست / به آب اندر آمد سر و تن بشست" -
"بیامد به پیش خداوند پاک / همی گشت پیچان و گریان به خاک" -
همی گفت کین اژدها را که کشت / مگر آنک بودش جهاندار پشت –