برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه – ( بخش 9 )
***
نیایش، در شاهنامه، همواره بر بنیاد "مهر" آگینِ سپاسمندی و پاسداشت ِ توجه و حمایت ِ یزدانِ دادگر استوارست. نه بر "کاهِ روی آبِ" تمنّای بخشایشِ گناه و سیاهکاری.
منش، روش، و کنش ِ سرداران و پهلوانان شاهنامه، بر سقف و ستون ِ راستی، خود باوری و اعتماد ِ به نفس بنا شده و بر همین مبنا، استغاثه، کرنش و لابه را بر نمی تابند.
***
گشتاسب پس از فایق آمدن از پس اژدها، و کشتن او، وضو می سازد و به نیایش دادار نیکی دهش می نشیند:
چو تنگ اندر آمد بران اژدها / همی جست مرد جوان زو رها -
سبک خنجر اندر دهانش نهاد / ز دادار نیکی دهش کرد یاد -
به شمشیر برد آن زمان دست شیر / بزد بر سر اژدهای دلیر -
همی ریخت مغزش بران سنگ سخت / ز باره درآمد گو نیکبخت -
بکند از دهانش دو دندان نخست / پس آنگه بیامد سر و تن بشست -
خروشان بغلتید بر خاک بر / به پیش خداوند پیروزگر -
کجا داد آن دستگاه بزرگ / بران گرگ و آن اژدهای سترگ -