برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

نام و نشان بزرگان، از اسرار مگو - بخش پانزدهم - رستم

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

نام و نشان بزرگان، از اسرار مگو -  بخش پانزدهم - رستم

***

بنا بر عادت و ایجاب، رسمِ نا نوشته ایی، بین یلان و سران برجسته ی سپاه مرسوم بوده ست که نامشان مخفی بماند. یا با نشانی و "آدرس" غلط، حریف را گمراه میکرده اند. و بیش از همه، نام رستم بنا به حفظ " امنیّتِ استراتژیک " نظامی، مخفی می مانده. 

***

رستم و "نگفتن" نامش به کاموس کشانی

***

کاموس کشانی

کشانی بخندید و خیره بماند / عنان را گران کرد و او را بخواند -

 بدو گفت خندان که نام تو چیست / تن بی‌سرت را که خواهد گریست -


رستم:

 تهمتن چنین داد پاسخ که نام / چه پرسی کزین پس نبینی تو کام -

 مرا مادرم نام مرگ تو کرد / زمانه مرا پتک ترگ تو کرد -

چو رهام گشت از کشانی ستوه / بپیچید زو روی و شد سوی کوه -

 ز قلب سپاه اندر آشفت طوس / بزد اسپ کاید بر اشکبوس - 

تهمتن برآشفت و با طوس گفت / که رهام را جام باده‌ست جفت -

 بمی در همی تیغ‌بازی کند / میان یلان سرفرازی کند - 

چرا شد کنون روی چون سندروس / سواری بود کمتر از اشکبوس - 

تو قلب سپه را به‌آیین بدار / « من اکنون پیاده کنم کارزار » - 

کمان بزه را بباز و فگند / ببند کمر بر بزد تیر چند -  

کشانی بخندید و خیره بماند / عنان را گران کرد و او را بخواند - 

بدو گفت خندان که نام تو چیست / تن بی‌سرت را که خواهد گریست - 

تهمتن چنین داد پاسخ که نام  / چه پرسی کزین پس نبینی تو کام - 

مرا مادرم نام مرگ تو کرد / زمانه مرا پتک ترگ تو کرد - 

کشانی بدو گفت « بی‌بارگی / بکشتن دهی سر بیکبارگی » - 

تهمتن چنین داد پاسخ بدوی / که ای بیهده مرد پرخاشجوی - 

پیاده ندیدی که جنگ آورد / سر سرکشان زیر سنگ اورد -

 هم اکنون ترا ای نبرده سوار / پیاده بیاموزمت کارزار - 

پیاده مرا زان فرستاد طوس / که تا اسپ بستانم از اشکبوس – 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد