951120
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(51) - اصطلاح بگرد تا بگردیم، در شاهنامه ی فردوسی
***
اصطلاح بگرد تا بگردیم در شاهنامه:
***
پولادوند به رستم:
بدو گفت کای مرد رزم آزمای / چه باشیم برخیره چندین بپای -
بگشتند وز دشت برخاست گرد / دو پیل ژیان و دو شیر نبرد -
*
ازان گر بگردیم و جنگ آوریم/جهان بر دل خویش تنگ آوریم-
بود زخم شمشیر و خشم خدای/بیابیم بهره ز دیگر سرای-
*
فور هندی به اسکندر:
بدوگفت کاینست آیین و راه/بگردیم یک با دگر بیسپاه-
دو خنجر گرفتند هر دو به کف/بگشتند چندان میان دو صف-
*
اسفندیار به رستم:
مرا یار در جنگ یزدان بود/سر و کار با بخت خندان بود-
توی جنگجوی و منم جنگخواه/بگردیم یک با دگر بیسپاه-
ببینیم تا اسپ اسفندیار/سوی آخور آید همی بیسوار-
*
رستم به سهراب:
گر ایدون که شمشیر با بوی شیر/چنین آشنا شد تو هرگز ممیر-
بگردیم شبگیر با تیغ کین/برو تا چه خواهد جهان آفرین-
*
طوس نوذر به هومان ویسه:
بدو گفت طوس این چه آشفتنست/بدین دشت پیکار تو با منست-
بیا تا بگردیم و کین آوریم/بجنگ ابروان پر ز چین آوریم-
بدو گفت هومان که دادست مرگ/سری زیر تاج و سری زیر ترگ-
*
پیران ویسه به گودرز کشوادگان:
تو از لشکر خویش بیرون خرام/مگر خود برآیدت ازین کار کام-
بگردیم هر دو بوردگاه/بر آساید از جنگ چندین سپاه-
*
پیران ویسه در نامه ای به گودرز کشوادگان:
همه یک بدیگر فرازآوریم/سران را ز سر سوی گاز آوریم-
همیدون من و تو به آوردگاه/بگردیم یک با دگر کینهخواه-
مگر بیگناهان ز خون ریختن/به آسایش آیند ز آویختن-
*
افراسیاب به کیخسرو:
یکی رزمگاهی گزین دوردست/نه بر دامن مرد خسروپرست-
بگردیم هر دو بوردگاه/بجایی کزو دور ماند سپاه-
اگر من شوم کشته بر دست تو/ز دریا نهنگ آورد شست تو-
*
پیران ویسه به گودرز کشوادگان:
به تنها من و تو برین دشت کین/بگردیم و کینآوران همچنین-
ز ما هرک او هست پیروزبخت/رسد خود بکام و نشیند بتخت-
اگر من بدست تو گردم تباه/نجویند کینه ز توران سپاه-
*
گودرز کشوادگان به پیران ویسه:
مرا حاجت از کردگار جهان/برین گونه بود آشکار و نهان-
که روزی تو پیش من آیی بجنگ/کنون آمدی نیست جای درنگ-
به پیران سر اکنون بوردگاه/بگردیم یک با دگر بیسپاه-
*
هومان به فریبرز :
تو باشی سزاوار کین خواستن/بکینه ترا باید آراستن-
یکی با من اکنون به آوردگاه/ببایدت گشتن بپیش سپاه-
*
هومان به رهام گودرز:
بآورد با من ببایدت گشت/سوی رود خواهی وگر سوی دشت-
بهادر امیرعضدی