برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(51) - اصطلاح بگرد تا بگردیم، در شاهنامه ی فردوسی

951120

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

(51) - اصطلاح بگرد تا بگردیم، در شاهنامه ی فردوسی

***

اصطلاح بگرد تا بگردیم در شاهنامه:

 ***

پولادوند به رستم:

بدو گفت کای مرد رزم آزمای / چه باشیم برخیره چندین بپای -

  بگشتند وز دشت برخاست گرد / دو پیل ژیان و دو شیر نبرد - 

*

ازان گر بگردیم و جنگ آوریم/جهان بر دل خویش تنگ آوریم-

بود زخم شمشیر و خشم خدای/بیابیم بهره ز دیگر سرای-

*

فور هندی به اسکندر:

بدوگفت کاینست آیین و راه/بگردیم یک با دگر بی‌سپاه-

دو خنجر گرفتند هر دو به کف/بگشتند چندان میان دو صف-

* 

اسفندیار به رستم:

مرا یار در جنگ یزدان بود/سر و کار با بخت خندان بود-

توی جنگجوی و منم جنگخواه/بگردیم یک با دگر بی‌سپاه-

ببینیم تا اسپ اسفندیار/سوی آخور آید همی بی‌سوار-

*

رستم به سهراب:

گر ایدون که شمشیر با بوی شیر/چنین آشنا شد تو هرگز ممیر-

بگردیم شبگیر با تیغ کین/برو تا چه خواهد جهان آفرین-

*

طوس نوذر به هومان ویسه:

بدو گفت طوس این چه آشفتنست/بدین دشت پیکار تو با منست-

بیا تا بگردیم و کین آوریم/بجنگ ابروان پر ز چین آوریم-

بدو گفت هومان که دادست مرگ/سری زیر تاج و سری زیر ترگ-

*

پیران ویسه به گودرز کشوادگان:

تو از لشکر خویش بیرون خرام/مگر خود برآیدت ازین کار کام-

بگردیم هر دو بوردگاه/بر آساید از جنگ چندین سپاه-

*

پیران ویسه در نامه ای به گودرز کشوادگان:

همه یک بدیگر فرازآوریم/سران را ز سر سوی گاز آوریم-

همیدون من و تو به آوردگاه/بگردیم یک با دگر کینه‌خواه-

مگر بیگناهان ز خون ریختن/به آسایش آیند ز آویختن-

*

افراسیاب به کیخسرو:

یکی رزمگاهی گزین دوردست/نه بر دامن مرد خسروپرست-

بگردیم هر دو بوردگاه/بجایی کزو دور ماند سپاه-

اگر من شوم کشته بر دست تو/ز دریا نهنگ آورد شست تو-

*

پیران ویسه به گودرز کشوادگان:

به تنها من و تو برین دشت کین/بگردیم و کین‌آوران همچنین-

ز ما هرک او هست پیروزبخت/رسد خود بکام و نشیند بتخت-

اگر من بدست تو گردم تباه/نجویند کینه ز توران سپاه-

*

گودرز کشوادگان به پیران ویسه:

مرا حاجت از کردگار جهان/برین گونه بود آشکار و نهان-

که روزی تو پیش من آیی بجنگ/کنون آمدی نیست جای درنگ-

به پیران سر اکنون بوردگاه/بگردیم یک با دگر بی‌سپاه-

*

هومان به فریبرز :

تو باشی سزاوار کین خواستن/بکینه ترا باید آراستن-

یکی با من اکنون به آوردگاه/ببایدت گشتن بپیش سپاه-

*

هومان به رهام گودرز:

بآورد با من ببایدت گشت/سوی رود خواهی وگر سوی دشت-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد