و.ک(019)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
دیو در شاهنامه:
تو مر دیو را مردم بد شناس / کسی کو ندارد ز یزدان سپاس -
هر آن کو گذشت از ره مردمی / ز دیوان شمر مشمرش آدمی -
خرد گر بدین گفت ها نگرود / مگر نیک معنیش می نشنود -
گر آن پهلوانی بود زورمند/ببازو ستبر و ببالا بلند-
گوان* خوان و اکوان دیوش مخوان/که بر پهلوانی بگردد زیان-
***
دیو در اوستا دئوه ( daeva) ، در پهلوی ساسانیک دیو (dev) ، در زبان سانسکریت دیوا (deva) در زبان یونانی زئوس (zeus) ، در لاتین دئوس (deus) ، فرانسوی دیو (dive) - "استاد پور داوود - شیت ها جلد یک - ص29" .
" خدایان ارتشتار یا دئوه ها (دیوان) : این گونه خدایان، خدایان جنگجو هستند که در راس آنها ایندره indara قرار دارد که خدای طوفان است، (به وجود آورنده ی باران* های سیلابی) .
همچنین خدای جنگ و نبرد نیز به شمار می آید و پشتیبان آریایی ها و همراه جنگجوی ودا veda است . (ژاله آموزگار تاریخ اساطیری ایران ص11) - واژه دیو برای دشمنان دینی غیر آریایی
……………………………...................…......................................
پ ن:
* « بردگان نیز اسپارتاکوس را "آورنده باران" لقب داده بودند » .
* گوان خوان، گو آن خوان، آنرا(او را) "گَو" یا "گُو"بخوان و اکوان دیو مخوان چرا که در زبان پهلوی، پهلوان زورمند را گو همی خوانند.
بهادر امیرعضدی