برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بازرگانی، ترفندی برای نفوذ به سرحدات دشمن - (۱)
***
رد و رگه ی بستر و کانال ِ اقتصادی و بازرگانی، در قامت ِ روزنه ی نفوذ دشمنان و بیگانگان در شاهنامه.
***
رستم در قالب بازرگانان به توران زمین رخنه میکند و بیژن ِ گیو را نجات می دهد.
***
پرسش کیکاووس از رستم:
برای رهایی بیژن از چاه افراسیاب، چه ترفندی بکار خواهی بست:
ز رستم بپرسید پس شهریار / که چون راند خواهی برین گونه کار -
رستم در پاسخ به کیکاووس:
چنین گفت رستم بشاه جهان / که این کار ببسیچم اندر نهان -
کلید چنین بند باشد فریب / نباید برین کار کردن نهیب -
نه هنگام گرزست و تیغ و سنان / بدین کار باید کشیدن عنان -
فراوان گهر باید و زرو سیم / برفتن پر امید و بودن به بیم -
بکردار بازارگانان شدن / شکیبا فراوان بتوران بدن -
ز گستردنی هم ز پوشیدنی/ بباید بهایی و بخشیدنی-
تهمتن بار و بنه ی کاروان را تدارک میبیند:
تهمتن بیامد همه بنگرید/ هر آنچش ببایست زان برگزید-
ازان صد شتر بار دینار کرد/ صد اشتر ز گنج درم بار کرد-
و هفت گرد از میان گردان بر می گزیند:
چو گرگین و چون زنگهی شاوران/ دگر گستهم شیر جنگ آوران-
چهارم گرازه که راند سپاه/ فروهل نگهبان تخت و کلاه-
چو فرهاد و رهام گرد دلیر/ چو اشکش که صید آورد نره شیر-
چنین هفت یل باید آراسته/ نگهبان این لشکر و خواسته-
همه تاج و زیور بینداختند/ چنانچون ببایست برساختند-
رفتن رستم زال به توران به آیین بازرگانان:
همه جامه برسان بازارگان / بپوشید و بگشاد بند از میان -
گشادند گردان کمرهای سیم / بپوشیدشان جامه های گلیم -
سوی شهر توران نهادند روی / یکی کاروانی پر از رنگ و بوی -
گرانمایه هفت اسب با کاروان / یکی رخش و دیگر نشست گوان -
صد اشتر همه بار او گوهرا / صد اشتر همه جامهی لشکرا -
رسیدن رستم زال به توران به آیین بازرگانان:
بپرسید و گفت از کجایی بگوی / چه مردی و چون آمدی پوی پوی -
بدو گفت رستم ترا کهترم / بشهر تو کرد ایزد آبشخورم -
ببازارگانی ز ایران بتور / بپیمودم این راه دشوار و دور -
فروشنده ام هم خریدار نیز / فروشم بخرّم ز هر گونه چیز -
بهادر امیرعضدی