برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
عرفان شرقی و شاهنامه - بخش هفتم - عرفان فرجامین بهرام گور:
چو بشنید بهرام و کرد / ز دانش غم نارسیده نخورد -
بدو گفت کوتاه شد داوری/ که گیتی سه روزست چون بنگری -
چو دی رفت و فردا نیامد هنوز/نباشم ز اندیشه امروز کوز * -
چو بخشیدنی باشد و تاج و تخت / نخواهم ز گیتی ازین بیش رخت -
بفرمود پس تا خراج جهان/ نخواهند نیز از کهان و مهان -
به هر شهر مردی پدیدار کرد/ سر خفته از خواب بیدار کرد -
بدان تا نجویند پیکار نیز/ نیاید ز پیکار افگار نیز -
ز گنج آنچ بایستشان خوردنی/ ز پوشیدنی گر ز گستردنی -
بدین پرخرد موبدان داد و گفت / که نیک و بد از من نباید نهفت -
میان سخنها میانجی بوید / نخواهند چیزی کرانجی ** بوید -
مرا از به و بتر آگه کنید / ز بدها گمانیم کوته کنید -
پراگنده شد موبد اندر جهان / نماند ایچ نیک و بد اندر نهان -
بران پر خرد کارها بسته شد / ز هر کشوری نامه پیوسته شد -
که از داد و پیکاری و خواسته / خرد شد به مغز اندرون کاسته -
ز بس جنگ و خون ریختن در جهان / جوانان ندانند ارج مهان -
دل آگنده گردد جوان را به چیز / نبیند هم از شاه و موبد به نیز -
برینگونه چون نامه پیوسته شد / ز خون ریختن شاه دل خسته شد -
.........................................................................................
پ ن:
* کوز : گوژ ، قوز ، خمیده ، مراد سرافکنده و شرمسار
** کرانجی : کرانه چی، کناره گیری، متضاد میانجی گری.
بهادر امیرعضدی