و.ک(240)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
مقایسه ی اسکندر و فریدون از زبان بهرام گور
***
چو نان خورده شد شاه بهرام گور / بفرمود جامی بزرگ از بلور -
که آرد پریچهرهی میگسار / نهد بر کف دادگر شهریار -
چنین گفت کان شهریار اردشیر / که برنا شد از بخت او مرد پیر -
سر مایه او بود ما کهتریم / اگر کهتری را خود اندر خوریم -
به رزم و به بزم و به رای و به خوان / جز او را جهاندار گیتی مخوان -
"بدانگه که اسکندر آمد ز روم / به ایران و ویران شد این مرز و بوم" -
"کجا ناجوانمرد بود و درشت / چو سی و شش از شهریاران بکشت" -
لب خسروان پر ز نفرین اوست / همه روی گیتی پر از کین اوست -
"کجا بر فریدون کنند آفرین / برویست نفرین ز جویای کین"-
مبادا جز از نیکویی در جهان / ز من در میان کهان و مهان -