بر گزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
نظری به دیدگاه مطرحِ زن و فرزندِ دختر از قدیم - (بخش اول)
***
نظری به دیدگاه مطرحِ زن و فرزندِ دختر از قدیم، که رّد و رگه اش تا امروز و امروزی ها نیز تداوم دارد.
***
فریدون، جندل را برای خواستگاری سه دختر سرو، شاه یمن، برای سه پسر فریدون، سلم، تور و ایرج، نزد سرو میفرستد.
***
سرو، شاه یمن، از طالع نحس و بد یمن دختر داشتن میگوید:
ز کینه به دل گفت شاه یمن / که از آفریدون بد آمد به من -
بد از من که هرگز مبادم میان / که ماده شد از تخم نره کیان -
به اختر کس آن دان که دخترش نیست / « چو دختر بوَد، روشن اخترش نیست »
وفردوسی:
چو فرزند را باشد آئین و فر / گرامی به دل بر، چه ماده چه نر -
گلایه و ناخوشنودی افراسیاب از دختر (منیژه) داشتن:
بیامد بر شاه ترکان بگفت / که دختت ز ایران گزیدست جفت -
جهانجوی کرد از جهاندار یاد / تو گفتی که بید است هنگام باد -
به دست از مژه خون ز مژگان برُفت / بر آشفت و این داستان باز گفت –
« کرا از پس پرده دختر بود / اگر تاج دارد بد اختر بود » -
کرا دختر آید بجای پسر / به از گور، داماد، ناید بدر -
واقعیتِ موجود اینست که مسیرِ تاریخیِ طی شده ی زنان، چندان هم هموار نبوده و "امروز هم نیست". کوبیدن و هموار کردن این ناهمواری ها صد البته همت، "پایمردی" و تلاشی نفس گیر را می طلبد.
بهادر امیرعضدی