برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کید اسکندر با طینوش
***
اسکندر بر صینوش*۱ خشم می گیرد:
سکندر خروشید کای مرد تیز/همی جنگ رای آیدت گر گریز-
بلرزید طینوش بر جای خویش/پشیمان شد از دانش و رای خویش-
طینوش، پیمان اسکندر با مادرش را به رخ اسکندر می کشد:
بدو گفت کای شاه برترمنش/ستایش گزینی به از سرزنش-
چنان هم که با خویش من قیدروش/بزرگی کن و راستی را بکوش-
نه این بود پیمانت با مادرم/نگفتی که از راستی نگذرم؟-
پیشتر، اسکندر با قیدافه*۲ عهد بسته تا زمانی که دست پسرش طینوش را در دست اسکندر نگذاشته از او حمایت کند:
سکندر بدو گفت کای شهریار/چرا سست گشتی بدین مایه کار-
ز من ایمنی بیم در دل مدار/نیازارد از من کسی زان تبار-
نگردم ز پیمان قیدافه من/نه نیکو بود شاه، پیمان شکن-
پیاده شد از باره طینوش زود/زمین را ببوسید و زرای نمود-
جهاندار بگرفت دستش به دست/بدان گونه کو گفت پیمان ببست-
بدو گفت مندیش و رامش گزین/من از تو ندارم به دل هیچ کین-
چو مادرت بر تخت زرین نشست/من اندر نهادم به دست تو دست-
بگفتم که من دست شاه زمین/به دست تو اندر نهم همچنین-
همان روز پیمان من شد تمام/نه خوب آید از شاه گفتار خام-
سکندر منم وان زمان من بدم/به خوبی بسی داستانها زدم -
همان روز قیدافه آگاه بود/که اندر کفت پنجه ی شاه بود -
به طینوش فرمود کایدر مه ایست/که این بیشه دورست راه تونیست -
به قیدافه گوی ای هشیوار زن/جهاندار و بینا دل و رای زن -
بدارم وفای تو تا زنده ام/روان را به مهر تو آکنده ام -
....................................................................
پ ن:
*۱ طینوش، پسر قیدافه(ملکه ی اندلس) - داماد خورهندی - برادر قیدروش
زنی بود در اندلس شهریار/خردمند و با لشکری بی شمار -
جهانجوی بخشنده، قیدافه بود/ز روی بهی یافته کام و سود -