برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اسفندیار در خوان دوم، نبرد با شیران:
بیامد چو با شیر نزدیک شد/چهان بر دل شیر تاریک شد-
یکی بود نر و دگر ماده شیر/برفتند پرخاشجوی و دلیر-
چو نر اندرآمد یکی تیغ زد/ببُد ریگ زیرش بسان بُسد-
ز سر تا میانش به دو نیم گشت/دل شیر ماده پر از بیم گشت-
چو جفتش برآشفت و آمد فراز/یکی تیغ زد بر سرش رزمساز-
به ریگ اندر افگند غلتان سرش/ز خون لعل شد دست و جنگی برش-
به آب اندر آمد سر و تن بشست/نگهدار جز پاک یزدان نجست-
چنین گفت کای داور داد و پاک/به دستم ددان را تو کردی هلاک-
همان در زمان، لشکر آنجا رسید/پشوتن سر و یال شیران بدید-
بر اسفندیار آفرین خواندند/ورا نامدار زمین خواندند-
وزانجا بیامد کی رهنمای/به نزدیک خرگاه و پرده سرای-
نهادند خوان و خورشهای نغز/بیاورد سالار پاکیزه مغز-