برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اسکندر در چشمه ی آب حیوان:
همی رفت ازین سان دو روز و دو شب/کسی را به خوردن نجنبید لب-
سه دیگر به تاریکی اندر دو راه/پدید آمد و گم شد از خضر شاه-
پیمبر سوی آب حیوان کشید/سر زندگانی به کیوان کشید-
بران آب روشن سر و تن بشست/نگهدار جز پاک یزدان نجست-
بخورد و برآسود و برگشت زود/ستایش همی بآفرین بر فزود-