و.ک(162)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
فریدون و جشن مهرگان:
فریدون چو شد بر جهان کامگار/ندانست جز خویشتن شهریار-
به رسم کیان تاج و تخت مهی/بیاراست با کاخ شاهنشهی-
به روز خجسته سر مهرماه/به سر بر نهاد آن کیانی کلاه-
زمانه بیاندوه گشت از بدی/گرفتند هر کس ره ایزدی-
دل از داوریها بپرداختند/به آیین یکی جشن نو ساختند-
نشستند فرزانگان شادکام/گرفتند هر یک ز یاقوت جام-
می روشن و چهرهی شاه نو/جهان نو ز داد و سر ماه نو-
بفرمود تا آتش افروختند/همه عنبر و زعفران سوختند-
مهرپرستی، (میترائیسم) فریدون:
پرستیدن مهرگان دین اوست/تن آسانی و خوردن آیین اوست-
اگر یادگارست ازو ماه مهر/بکوش و به رنج ایچ منمای چهر-
ورا بد جهان سالیان پانصد/نیفکند یک روز بنیاد بد –
بهادر امیرعضدی