برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۶) – غدر دهر ۲
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
حکیم از غدر دهر می گوید:
***
جهانا سراسر فسوسی و باد / به تو نیست مرد خردمند شاد -
***
چنین ست کردار این گوژپشت / چو نرمی بسودی بیابی درشت -
***
چنین ست گیتی و زین ننگ نیست / ابا کردگار جهان جنگ نیست -
چنان آفریند که آیدش رای / نمانیم و ماندیم با های های -
یکی بر فراز و یکی در نشیب / یکی با فزونی یکی با نهیب -
یکی از فزایش دل آراسته ز کمی دل دیگری کاسته -
***
چنین گفت که ین روز ناپایدار / گهی بزم سازد گهی کارزار -
گهی گردد این خواسته، زان برین / به نفرین بود گه، گهی بافرین -
زمانه نماند به آرام خویش / چنیست تا بود، آیین و کیش -
یکی گنج ازین سان، همی پرورد / یکی دیگر آید، کزو بر خورد -
***
چنین بود تا بود و این تازه نیست/که کار زمانه به اندازه نیست -
یکی را برآرد به چرخ بلند/یکی را کند خوار و زار و نژند -
نه پیوند با آن، نه با اینش کین/که دانست راز جهان آفرین -
***
چنین گفت کین چرخ ناپایدار/نه پرورده داند نه پرورگار -
***
نه آسانی یی دید بی رنج کس/که روشن زمانه برین ست و بس -
تو با چرخ گردان مکن دوستی/که گه مغز اویی و گه پوستی -
چه جویی ز کردار او رنگ و بوی/بخواهد ربودن چو بنمود روی -
بدان گه بود بیم رنج و گزند/که گردون گردان بر آید بلند -