برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
جنگ هماون - بخش ۱
***
سرآمدِ نبردهای "همگروه" در شاهنامه، دو جنگ پشن و هماون هستند و از دیگر نبردها، شهره ترند.
***
سپهسالار طوس، افسرده و پریشان با سپاه به کوه هماون پناه می برد:
هماکنون تن کشتگان را بخاک / بپوشید جایی که باشد مغاک -
سران بریده سوی تن برید / بنه سوی کوه هماون برید -
برانیم لشکر همه همگروه / سراپرده و خیمه بر سوی کوه -
طوس نوذر پیکی به کمک نزد رستم میفرستد:
بدین من سواری فرستادهام / ورا پیش ازین آگهی دادهام -
مگر رستم زال را با سپاه / سوی ما فرستد بدین رزمگاه -
طوس نوذر و سپاهش پنج ماه ست که در کوه هماون پناه گرفته اند و در انتظار رسیدن رستم از زابلند.
هومان ویسه به طوس:
خروشید کای نامبردار طوس / خداوند پیلان و گوپال و کوس -
کنون ماهیان اندر آمد به پنج / که تا تو همی رزم جویی به رنج -
ز گودرزیان آن کجا مهترند / بدان رزمگاهت همه بیسرند -
تو چون غرم رفتستی اندر کمر / پر از داوری دل پر از کینه سر -
گریزان و لشکر پس اندر دمان / بدام اندر آیی همی بیگمان -
گودرز به فریبرز:
کنون من کجا گیرم آرامگاه / کجا رانم این خوار مایه سپاه -
بدو گفت گودرز رستم چه گفت / که گفتار او را نشاید نهفت -
فریبرز گفت ای جهاندیده مرد / تهمتن نفرمود ما را نبرد -
بباشید گفت اندران رزمگاه / نباید شدن پیش روی سپاه -
بباید بدان رزمگاه آرمید / یکی تا درفش من آید پدید -
رسیدن رستم به کوه هماون:
بایران خروش آمد از دیدهگاه / کزین روی تنگ اندر آمد سپاه -
درفش سپهبد گو پیلتن / پدید آمد از دور با انجمن -
چو آمد درفش تهمتن پدید / شب تیره لشکر برستم رسید -
سپاه و سپهبد پیاده شدند / میان بسته و دلگشاده شدند -
خروشی برآمد ز لشکر بدرد / ازان کشتگان زیر خاک نبرد -
دل رستم از درد ایشان بخست / بکینه بنوی میان را ببست -
بنالید ازان پس بدرد سپاه / چو آگه شد از کار آوردگاه -
بسی پندها داد و گفت ای سران / بپیش آمد امروز رزمی گران -
چنین است آغاز و فرجام جنگ / یکی تاج یابد یکی گور تنگ -
نشست از بر تخت بر پیلتن / بزرگان لشکر شدند انجمن -
ز یک دست بنشست گودرز و گیو / بدست دگر طوس و گردان نیو -
فروزان یکی شمع بنهاد پیش / سخن رفت هر گونه بر کم و بیش -
ز کار بزرگان و جنگ سپاه / ز رخشنده خورشید و گردنده ماه -
فراوان ازان لشکر بیشمار / بگفتند با مهتر نامدار-
ز کاموس و شنگل ز خاقان چین / ز منشور جنگی و مردان کین -
ز کاموس خود جای گفتار نیست / که ما را بدو راه دیدار نیست –
با رسیدن رستم به کوه هماون سپاه توران تار و مار می شوند.
*
هماون از بزرگترین جنگهای شاهنامه ست و بیشترین مناظرات "دیپلماتیک" بین سران و پهلوانان حریف، در همین جنگ رخ می دهد.
بهادر امیرعضدی