برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش راز آلود ستارگان در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۴ – زال ِ زر
***
ستاره شماران در شاهنامه، "پیش بین" رخداد های آتی و نه "ره نمون و راهگشا"ی مسیر ِ رخدادهای پیش روی شاهان و پهلوانانند.
***
زال زر از روزگار و اینسان پروراندنش دلی پر دارد و سخت آزرده ست. سام اورا دلداری می دهد و از طالع نیک او ناشی از دیده شدن ستاره بختش می گوید:
به سام آنگهی گفت زال جوان/که چون زیست خواهم من ایدر نوان-
گهی زیر چنگال مرغ اندرون/چمیدن به خاک و چریدن ز خون-
کنون دور ماندم ز پروردگار/"چنین پروراند مرا روزگار" -
ز گل بهرهٔ من بجز خار نیست/بدین با جهاندار پیگار نیست-
سام از زال دلجویی می کند و از دیده شدن نیک ستاره اش می گوید:
بدو گفت پرداختن دل سزاست/بپرداز و بر گوی هرچت هواست-
ستاره شمر مرد اخترگرای/چنین زد ترا ز اختر نیک رای-
که ایدر ترا باشد آرامگاه/هم ایدر سپاه و هم ایدر کلاه-
گذر نیست بر حکم گردان سپهر/هم ایدر بگسترد بایدت مهر-
کنون گرد خویش اندرآور گروه/سواران و مردان دانش پژوه-
بیاموز و بشنو ز هر دانشی/که یابی ز هر دانشی رامشی-
ز خورد و ز بخشش میاسای هیچ/همه دانش و داد دادن بسیچ-