برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (58) - پند فرنگیس به افراسیاب
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستا۰ن هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند فرنگیس به افراسیاب:
نَبّرَد سر تاجداران کسی/که با تاج بر تخت ماند بسی-
مکن بیگنه بر تن من ستم/که گیتی سپنج است با باد و دم-
یکی را به چاه افگند بیگناه/یکی با کله برنشاند به گاه-
سرانجام هر دو به خاک اندرند/ز اختر به چنگ مغاک اندرند-
شنیدی که از آفریدون گرد/ستمگاره ضحاک تازی چه برد-
همان از منوچهر شاه بزرگ/چه آمد به سلم و به تور سترگ-
و
درختی نشانی همی بر زمین/کجا برگ خون آورد بار کین-
به کین سیاوش سیه پوشد آب/کند زار نفرین به افراسیاب-
ستمگارهای بر تن خویشتن/بسی یادت آید ز گفتار من-
نه اندر شکاری که گور افگنی/دگر آهوان را به شور افگنی-
همی شهریاری ربایی ز گاه/درین کار به زین نگه کن پگاه-
مده شهر توران به خیره به باد/بباید که روز بد آیدت یاد-
بگفت این و روی سیاوش بدید/دو رخ را بکند و فغان برکشید-
بهادر امیرعضدی