و.ک(001)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
*** واکاوی یک بیت: پیاده شد از اسب و ژوپین به دست / همی رفت "پویان" به کردار مست
***
(پیاده شد از اسب و ژوپین به دست / همی رفت "پویان" به کردار مست)،
در سه چاپ شاهنامه
***
چاپ مسکو:
پیاده شد از اسب و ژوپین به دست / همی رفت "پویان" به کردار مست -
دکتر خالقی مطلق:
پیاده شد از اسب و ژوپین به دست / همی رفت "شیدا" به کردار مست -
نامه ی باستان:
پیاده شد از اسب و ژوپین به دست / همی رفت "شیدا" به کردار مست -
واژه ی "پویان"، چاپ مسکو رسا تر و با ادبیات فردوسی مانوس تر و همخوان و هماهنگ تر ست تا واژه ی "شیدا" ی دکتر خالقی مطلق و نامه ی باستان.
چرا که:
1- در شاهنامه حتا یک بار هم واژه ی شیدا به قید ِ قلم استاد طوس در نیامده ولی واژه ی پویان چهل تا پنجاه بار آمده.
2 - شیدا و واله و مشابه این واژه ها، به نوعی بار و مفهومی عرفانی، خنثی، و محزون دارند که فاز شاهنامه کمتر در بند عرفان ست و سراسر شور زندگی و عمل و کنشگری ست تا سکون و انفعال.
3 - اتفاقاً ( همی رفت پویان به کردار مست)، رسا تر و مفهومی ترست. "پویان به کردار ِ مست"، تلو تلو خوران، سردرگم، آشفته حال و پریشان افکار و در عین حال "چاره جو" گام بر میداشت. این فرق میکند با شیدا به کردار مست، با بار کلامی، واخورده، وامانده، خنثی و بی انگیزه و غم زده و منفعل.
از بُعد ریشه یابی و آمار گیری از واژه های بکار برده در شاهنامه، "شیدا"، افزون "بر قید نشدنش" در شاهنامه، با ادبیات گفتاری و نوشتاری شاهنامه هم چندان مانوس نیست و بگوش، خوش نمی نشیند.
برخی واژه ها مختص زمان و مکان و حال و هوا و افراد خاصی ست. مثلا پیاله را هرگز در شاهنامه نخواهی دید. یا شراب را، واژه ی شراب یا نیست یا یکی دو بار شاید عنوان شده باشد. ولی جام به فراوانی دیده می شود. باده هم به همین صورت، باده ی خام، باده ی خسروی، باده ی مشک بوی و ... یا مثلا رند، در شاهنامه نیست و بیشتر مختص زمان حافظ و حال و هوای حافظ ست.
بهادر امیرعضدی
شعر زیبایی بود ممنون از شما