و.ک(066)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***تن در قامت مغزِ نهفته در پوست:
ترا کهتری کار بستن نکوست/نگه داشتن بر تن خویش پوست-و
سپهدار ترکان ازان بترست/کنون گاو پیسه به چرم اندرست-
و
کنون گاو آن زیر چرم اندر است/که پاداش و بادافره دیگرست-
و
مکن کژ ابر خیره بر کار راست/به یک جان نگه کن که چندین بکاست-
هنوز از بدی تا چه آیدت پیش/به چرم اندر است این زمان گاومیش-
و
به چرم اندر است گاو اسفندیار/ندانم چه راند بدو روزگار-
...........................................................................
پ ن:
بیت ها حاکی از مآل اندیشی، آینده نگری، کیاست ورزی، خوددار بودن، مدارا و صبوری پیشه کردن ست.
متضاد و نقطه ی مقابل ِ "سر به تن سنگینی یا زیادی کردن"(اصطلاح کوچه بازاری : انگار سرت به تنت سنگینی میکنه)، بی پروایی و افسارگسیختگی، بی سیاستی و شتابزدگی.
بهادر امیرعضدی