برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

گذشتن گیو از جیحون، فریدون از اروند رود، بهرام گور از دریا.

و.ک(064) 

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

رود و دریا، گذرگاه ِ گریز از خطر و حادثه و نماد بخش فرجامین رسیدن به ساحل نجات در شاهنامه ست که در چند برهه، در گذشتن گیو از جیحون، فریدون از اروند رود، بهرام گور از دریا به رخ کشیده می شود.

***

گذشتن گیو از جیحون:

به آب اندر افگند خسرو سیاه/چو کشتی همی راند تا باژگاه-
پس او فرنگیس و گیو دلیر/نترسد ز جیحون و زان آب شیر-
بدان سو گذشتند هر سه درست/جهانجوی خسرو سر و تن بشست-
و
به جیحون گذر کرد و کشتی نجست/به فر کیانی و رای درست-
بسان فریدون کز اروند رود/گذشت و به کشتی نیامد فرود-


گذشتن فریدون از اروند رود:

همی رفت منزل به منزل چو باد/سری پر ز کینه دلی پر ز درد-

به اروند رود اندر آورد روی/چنان چون بود مرد دیهیم جوی-

اگر پهلوانی ندانی زبان/بتازی تو اروند را دجله خوان-

و

فریدون که بگذاشت اروند رود/فرستاد تخت مهی را درود-

و

چو آمد به نزدیک اروندرود/فرستاد زی رودبانان درود-
بران رودبان گفت پیروز شاه/که کشتی برافگن هم اکنون به راه-


گذشتن، بهرام گور از دریا:

چو شب تیره شد شاه بهرام گفت/که آمد گه رفتن ای نیک جفت-
بیامد سپینود را برنشاند/همی پهلوی نام یزدان بخواند-
بپوشید خفتان و خود برنشست/کمندی به فتراک و گرزی به دست-
همی راند تا پیش دریا رسید/چو ایرانیان را همه خفته دید-
برانگیخت کشتی و زورق بساخت/به زورق سپینود را در نشاخت-
به خشکی رسیدند چون روز گشت/جهان پهلوان گیتی افروز گشت-


بهادر امیرعضدی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد