آب یا باد؟
در بیت ِ:
بر این داستان زد یکی رهنمون
که آبی که از خانه آید برون
***
درباره بیتی از شاهنامه
سهیل یاری گل دره
از آنجا که متونی چون شاهنامه فردوسی در بردارنده امثال و حکم کهن ایرانی است. اطلاع از منابعی که در آن به امثال و حکم ایرانی اشاره شده - خصوصاً برای مصححان بایسته است. یکی از فواید این کار کمک به تصحیح برخی از ابیات و رسیدن به ضبط درست و مرجح است. در این میان آبشخورهایی که دارای بخشی از امثال و حکم ایرانی است، الأمثال الصادرة حمزه اصفهانی (متوفای (۳۶۰ ه.ق) و دو کتاب التمثیل والمحاضره و خاص الخاص ابو منصور ثعالبی متوفای (۴۲۹ ه.ق) جایگاه ویژه و ممتازی دارد. در این منابع به تعداد زیادی از امثال «فرس» و «عجم» اشاره شده است. توجه به آن دسته «داستان» ها برای تصحیح و شرح متونی چون شاهنامه بسی مغتنم و ضروری است. در این یادداشت به یک مثل کهن ایرانی که در التمثیل و المحاضره و نیز در شاهنامه آمده اشاره می کنیم تا دانسته شود که اگر مصححان شاهنامه از آن مثل و دیگر مثلهای ایرانی - که در منابعی عربی دیده میشود آگاه باشند گاه به ضبط درست یک بیت پی خواهند برد. در شاهنامه فردوسی در مطاوی داستان سیاوخش چنین میخوانیم:
هر آنگه که بیگانه شد خویش تو
بدانست راز کم و بیش تو
چو جویی دگر زو تو بیگانگی
کنی رهنمونی به دیوانگی
یکی دشمنی باشد اندوخته
نمک را مپرکَن تو بر سوخته
بر این داستان زد یکی رهنمون
که آبی که از خانه آید برون
ندانند درمان آن را به بند
اگر بد نخواهی تو بنیوش پند
فردوسی، ۱۳۸۶، ج ۲: ۳۲۹ ۳۳۰، ب ۱۸۹۱-۱۸۹۰)
بر اساس نسخه بدلهای تصحیح استاد خالقی مطلق در یازده دست نویس له س. لن ق ق، لی، پ آ، ب لن، س «باد» و در دست نویسهای ف، و، ل ، ل ضبط «آب» آمده است. استاد خالقی مطلق «آبی» را برگزیده اند و در متن آورده اند. نکته مهم این که در بیت مذکور به یک مثل کهن ایرانی اشاره شده که از فارسی به عربی رفته و ثعالبی نیز صورت عربی مثل را در التمثیل و المحاضره خود آورده و آن را از «فرس» دانسته است صورت تازی شده مثل چنین است ما حیلة الریح إذا هبت من داخل ثعالبی، ۲۰۰۳ م (۳۹) آنگاه که باد از درون بوزد چاره چه خواهد بود؟ باری با توجه به صورت عربی شده مثل و تصریح ثعالبی به ایرانی بودن آن و نیز به پشتوانه بیشتر دست نویسهای شاهنامه به گمان نزدیک به یقین صورت «باد» درست و «آب» نامرجح است.
یادداشتها
۱ استاد خالقی مطلق به تبع آن ضبط نامرجح بیت را هم نادرست معنا کرده اند. .. چنان که اگر آب از سرچشمه جاری شد دیگر نمیتوان جلوی آن را بست... » خالقی مطلق، ۱۳۸۹ ۶۷۰ همچنین استاد خالقی به تأثیر از «آبی»، «خانه» را در بیت مزبور سرچشمه معنا کرده اند که صحیح نیست. مثل مذکور در مجمع الأمثال میدانی (۱۳۶۶، ج ۲۹۰/۲) هم بدون اشاره به منشأ آن در ذیل امثال مولد آمده است.
کتابنامه
خالقی مطلق جلال (۱۳۸۹) یادداشتهای شاهنامه بخش یکم چاپ اول تهران مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی
ثعالبی، ابو منصور (۲۰۰۳) م.)، التمثیل والمحاضره، تصحیح قصى الحسین
بیروت: دار و مکتبه هلال
فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۸۶) شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق، چاپ اول
دفتر دوم تهران مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی میدانی نیشابوری، ابوالفضل (۱۳۶۶)، مجمع الأمثال ۲ جلد، مشهد: معاونت فرهنگی استان قدس
**********
bahador amirazodi:
درود
حالا چرا اصرار به متوسل شدن به ضرب المثل های عربی معطوف باشیم؟
چرا بر یک ضرب المثل خودمانی متمرکز نشویم.
به رای بنده "باد" بر "آب" روا تر ست.
"باد در مشت داشتن" که چندین بار هم در شاهنامه آمده.
البته به نوعی آب هم با این تعبیر و تفسیر، پر بی راه نیست و حتا میشه به آب هم بیشتر استناد کرد.
با تمرکز بر واژه ی دو مفهومه و ایهامی "بند".
بند، به بند کشیدن، به قید کشیدن، مهار کردن، گرفتار کردن
بند، سد، مانع ایجاد کردن، جلوگیری کردن.
میشه به متن عربی ثعالبی هم استناد کرد.
ولی رواتر نیست که به خود شاهنامه و لحن کلام مکرر حکیم در شاهنامه استناد کرد؟
bahador amirazodi:
درود
سپاس از شما.
بسیار جالب بود.
شما هم نظرتون رو بگید لطفا.
سوژه ی خوبی هست برای طرح در گروه.
مهناز زارعی:
سلام وسپاس از اینکه وقت گذاشتید وخواندید...
اظهار نظرتون دقیق وحدس می زدیم همین باشد
چون در وبلاگ شما دیده بودم روی ضرب المثل ورد پای آنها کار کرده اید
به نظرم میشه موضوع بحث در کلاس های حضوری هم باشد
bahador amirazodi:
ولی متاسفانه درین متن (گلاب دره) استناد برای توجیه باد به جایی نکرده بودند. فقط به باد سندیت داده بودند.
مهناز زارعی:
این تحقیق ها ، کامل وبی عیب نیستند ولی هنری که دارند، ذهن را درگیر می کنند تا موضوع راگسترش داد !
bahador amirazodi:
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
(91) - مترادف اصطلاح ِ " باد در مشت داشتن" در شاهنامه ی فردوسی
***
چنین است رسم سرای کهن/سکندر شد و ماند ایدر سخن-
چو او سی و شش پادشا را بکشت/نگر تا چه دارد ز گیتی به مشت-
پشوتن به گشتاسب:
ز تو دور شد فره و بخردی/بیابی تو بادافره ایزدی-
شکسته شد این نامور پشت تو/کزین پس بود باد در مشت تو-
و
کمین ساختم از پس پشت اوی/نماندم بجز باد در مشت اوی-
و
سپاه اندر آید پس پشت من/نماند جز از باد در مشت من-
و
بگیرند گردان پس پشت اوی/نماند بجز باد در مشت اوی-
و
دلیران بدشمن نمودند پشت/ازان کارزار انده آمد بمشت-
و
چو هومان و نستیهن از پشت اوی/جدا ماند شد باد در مشت اوی-
و
سخن چند گفتم به چندین نشست/ز گفتار باد است ما را به دست-
گرسیوز به افراسیاب:
تو خواهی کشان خیره جفت آوری/همی باد را در نهفت آوری-
تو در کار او گر درنگ آوری/مگر باد زان پس به چنگ آوری-
و
بانبوه جستن نه نیکوست جنگ/شکستی بود باد ماند بچنگ-
و
چو اهرن* بود مر مرا یار و پشت/ندارد مگر باد دشمن به مشت-
* اهرن، اَهرَن، داماد قیصر، باجناق گشتاسب و میرین.
و
که بختش پس پشت او برنشست/ازین تاختن باد ماند به دست-
و
که ای زن تو را بچه و شوی هست/وگر یک تنی باد داری بدست-
و
به زندان دزدان مر او را بکشت/ندارد جز از رنج و نفرین بمشت-
اسکندر:
چنین گفت پس با سواران خویش/بلنداختر و نامداران خویش-
که ما را کنون جان به اسپ اندرست/چو سستی کند باد ماند به دست-
بهادر امیرعضدی
نقل از وبلاگ ِ داستان ِ داد
bahador amirazodi:
از جمله مواردی هست که در کلاس هم عنوان میکنم که درست بودن تفسیر و تعبیری، دلیل بر غلط بودن تفسیر و تعبیری دیگر نیست. و هر دو یا هر سه میتوانند درست باشند. بستگی دارد که از چه زاویه ای به مورد نگریسته بشه.
مهناز زارعی:
درود برنگاه شما
خاصیت ادبیات همین هست زاویه دید محدود نیست
bahador amirazodi:
سپاس فراوان از کنشگری مفید و "چالش برانگیز" شما.
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(174) - مترادف اصطلاحِ "نمک بر زخم پاشیدن"، در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
نمک بر زخم پاشیدن:
***
هر آنگه که بیگانه شد خویش تو/بدانست راز کم و بیش تو-
چو جویی دگر زو تو بیگانگی/کند رهنمونی به دیوانگی-
یکی دشمنی باشد اندوخته/نمک را پراگنده بر سوخته-
بهادر امیرعضدی