برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
گشتاسب پس از کشتن اژدها*، خداوند پیروزگر را می ستاید:
به شمشیر برد آن زمان دست، شیر/بزد بر سر اژدهای دلیر-
همی ریخت مغزش بران سنگ سخت/ز باره درآمد گَو ِ نیکبخت-
بکند از دهانش دو دندان نخست/پس آنگه بیامد سر و تن بشست-
خروشان بغلتید بر خاک بر/به پیش خداوند پیروزگر-
کجا داد آن دستگاه بزرگ/بران گرگ و آن اژدهای سترگ-
......................................................................
پ ن:
* قیصر، برای خواستگاری اهرن از دخترش، شرط ِ کشتن اژدها را پیش می کشد. اهرن پنهانی از گشتاسب یاری می جوید و گشتاسب اژدها را می کشد.