برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
دادگری و آبادگری، دو مَحَک برای سنجش و ارزش گذاری ِ منش و روش شاهان.
***
شارسان، شهرسان، شارستان، شهرستان
***
شارسان های شاپور ساسانی: شارسان حلوان، خرم آباد، کنام اسیران، پیروز شاپور، شاپور گرد، شارسان سیستان، شارسان کهن دژ، شارسان پارس:
ز بهر اسیران یکی شهر کرد/جهان را ازان بوم پر بهر کرد -
کجا خرم آباد بد نام شهر/وزان بوم خرم، کرا بود بهر -
یکی شارسان کرد دیگر به شام/که پیروز شاپور کردش به نام -
به اهواز کرد آن سیم شارسان/بدو اندرون کاخ و بیمارسان -
کنام اسیرانش کردند نام/اسیر اندرو یافتی خواب و کام -
به التونیه در ببد روز، هفت/ز روم اندر آمد به اهواز رفت -
یکی شارسان نام شاپور گـِرد/برآورد و پرداخت در روز ارد -
یکی شارسان بود آباد بوم/بپردخت بهر اسیران روم -
به پارس اندرون شارسان بلند/برآورد پاکیزه و سود مند -
یکی شارسان کرد در سیستان/در آنجای بسیار خرما ستان -
که یک نیم او کرده بود اردشیر/دگر نیم شاپور گرد و دلیر -
کهن دژ به شهر نشابور کرد/که گویند با داد شاپور کرد -