برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شارسان ها یکی از نشانه های آباد گری شاهان - شارسان های اردشیر بابکان - بخش ۴
***
دادگری و آبادگری، دو مَحَک برای سنجش و ارزش گذاری ِ منش و روش شاهان.
***
شارسان، شهرسان، شارستان، شهرستان
***
شارسان های اردشیر بابکان:خوره ی اردشیر، گند شاپور، میسان، برکه ی اردشیر، رام اردشیر، اورمزد اردشیر:
به گیتی مرا شارسان است شش/هوا خوشگوار و به زیر آب خوش -
یکی خواندم خوره ی اردشیر/که گردد ز بادش جوان، مرد ِپیر -
کزو تازه شد کشور خوزیان/پر از مردم و آب و سود و زیان -
دگر شارسان، گندشاپور نام/که موبد ازان شهر شد شادکام -
دگر بوم، میسان و رود فرات/پر از چشمه و چار پای و نبات -
دگر شارسان برکه ی اردشیر/پر از باغ و پر گلشن و آبگیر -
چو رام اردشیر است شهری دگر/کزو بر سوی پارس کردم گذر -
دگر شارسان اورمزد اردشیر/هوا مشک بوی و به جوی آب شیر -
نگه کرد جایی که بد خارسان/ازو کرد خرم یکی شارسان -
کجا گندشاپور خواندی ورا/جزین نام، نامی نراندی ورا -
بهادر امیرعضدی