برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
سام نریمان و اژدها
***
سام ِ نیرم، سام ِ یک زخم، از نبردش با اژدها می گوید:
ز من گر نبودی به گیتی نشان/برآورده گردن ز گردن کشان-
چنان اژدها کو ز رود کَشَف/برون آمد و کرد گیتی چو کف-
زمین شهر تا شهر پهنای او/همان کوه تا کوه بالای او-
جهان را ازو بود دل پر هراس/همی داشتندی شب و روز پاس-
هوا پاک دیدم ز پرندگان/همان روی گیتی ز درندگان-
ز تفش همی پر کرگس بسوخت/زمین زیر زهرش همی برفروخت-
نهنگ دژم بر کشیدی ز آب/به دم درکشیدی ز گردون عقاب-
زمین گشت بی مردم و چارپای/همه یکسر او را سپردند جای-
چو دیدم که اندر جهان کس نبود/که با او همی دست یارست سود-
به زور جهاندار یزدان پاک/بیفگندم از دل همه ترس و باک-
میان را ببستم به نام بلند/نشستم بران پیل پیکر سمند-
به زین اندرون گرزه ی گاوسر/به بازو کمان و به گردن سپر-
برفتم بسان نهنگ دژم/مرا تیز چنگ و ورا تیز دم-
مرا کرد پدرود هرکو شنید/که بر اژدها گرز خواهم کشید-
ز سر تا به دمش چو کوه بلند/کشان موی سر بر زمین چون کمند-
زبانش بسان درختی سیاه/ز فر باز کرده فگنده به راه-
چو دو آبگیرش پر از خون دو چشم/مرا دید غرید و آمد به خشم-
گمانی چنان بردم ای شهریار/که دارم مگر آتش اندر کنار-
جهان پیش چشمم چو دریا نمود/به ابر سیه بر شده تیره دود-
ز بانگش بلرزید روی زمین/ز زهرش زمین شد چو دریای چین-
برو بر زدم بانگ برسان شیر/چنان چون بود کار مرد دلیر-
یکی تیر الماس پیکان خدنگ/به چرخ اندرون راندم بیدرنگ-
چو شد دوخته یک کران از دهانش/بماند از شگفتی به بیرون زبانش-
هم اندر زمان دیگری همچنان/زدم بر دهانش بپیچید ازان-
سه دیگر زدم بر میان زفرش*/برآمد همی جوی خون از جگرش-
چو تنگ اندر آورد با من زمین/برآهختم این گاوسر گرزکین-
به نیروی یزدان گیهان خدای/برانگیختم پیلتن را ز جای-
زدم بر سرش گرزه ی گاو چهر/برو کوه بارید گفتی سپهر-
شکستم سرش چون تن ژنده پیل/فرو ریخت زو زهر چون رود نیل-
به زخمی چنان شد که دیگر نخاست/ز مغزش زمین گشت باکوه راست-
کشف رود پر خون و زرداب شد/زمین جای آرامش و خواب شد-
همه کوهساران پر از مرد و زن/همی آفرین خواندندی بمن-
جهانی بران جنگ نظاره بود/که آن اژدها زشت پتیاره بود-
مرا سام یک زخم ازان خواندند/جهان زر و گوهر برافشاندند-
چو زو بازگشتم تن روشنم/برهنه شد از نامور جوشنم-
فرو ریخت از باره بر گستوان/وزین هست هر چند رانم زیان -
................................
پ ن:
* زفر، زَفَر، دهان
زیبا و کامل ، کاش معنی و نثر امروز این ابیات رو هم قرار بدید