بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آرایش نظامی، در جنگ های بزرگ ِ شاهنامه - بخش سوم
***
آرایش جنگی سپاه گودرز در مصاف با سپاه پیران ویسه:
چو گودرز پاسخ برین سان شنود/بدلش اندرون شادمانی فزود-
سپه را بفرمود تا برنشست/همیدون میان را بکینه ببست-
چپ لشکرش جای رهام گرد/بفرهاد خورشید پیکر سپرد-
سوی راست جای فریبرز بود/بکتمارهٔ قارنان داد زود-
بشیدوش فرمود کای پور من/بهر کار شایسته دستور من-
تو با کاویانی درفش و سپاه/برو پشت لشکر تو باش و پناه-
بفرمود پس گستهم را که شو/سپه را تو باش این زمان پیشرو-
ترا بود باید بسالارگاه/نگهدار بیدار پشت سپاه-
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (85) - پند گودرز - مرگ از دید گودرز.
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
مرگ از دید گودرز:
ور ایدونک پیران ازین رای خویش/نگردد نهد رزم را پای پیش-
پذیرفتم اندر شما سربسر/که من پیش بندم بدین کین کمر-
من و گرد پیران و رویین و گیو/یکایک بسازیم مردان نیو-
که کس در جهان جاودانه نماند/بگیتی بما جز فسانه نماند-بهادر امیرعضدی
و.ک(015)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***۱۹_ چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندار تاریخشان
✍: چون شاخ و برگ و رگ و ریشه ی اشکانیان از فلات ایران خشکید و محو شد.
.........................
پ ن:
با نظر تنگی ساسانیان(اردشیر بابکان) و به چشم نیاوردن ِ اشکانیان، آب بر لوحه ی تاریخ پارت ها روان شد و سواد و "سیاهی" از لوح تاریخ اشکانیان شسته و اشکانیان، از "رو سپیدان" تاریخ رقم خورده شدند.
___
۲۰_ کزیشان جز از نام نشنیدهام
نه در نامهٔ خسروان دیدهام
✍: حکیم طوس: از ایشان(پارت ها، اشکانیان)، جز نام، چیزی نشنیده ام و در نگاشته ها و متون تاریخی از شاهان نیز چیزی ندیده ام.
___
۲۱_ سکندر چو نومید گشت از جهان
بیفگند رایی میان مهان
✍: اسکندر چون دست خود را از بر و بار ِ دار و درخت ِ حیات معلوم این دنیا کوتاه دید و چشم به حیات مجهول آن جهان دوخت، در اندیشه شد و تدبیری زد.
___
۲۲_ بدان تا نگیرد کس از روم یاد
بماند مران کشور آباد و شاد
✍: "بدآنسان" که زین پس، کس از روم* و رومیان یادی نکند و "بدینسان"، کشور از آوار ِ تاخت و تاز ِ بدخواهان در امان و آباد و شادمان بماند.
.......................
حاشیه ایی در برداشتی آزاد: به گمان می آید که یا حکیم طوس، اسکندر را بخشی از اشکانیان می داند یا اسکندر خود را پارتی می داند.
___
۲۳_ چو دانا بود بر زمین شهریار
چنین آورد دانش شاه بار
✍: چنانچه شهریاری به دانش و دانایی اسکندر بر جهان(ملوک)، حکم راند، دستاورد و بر و بار چنان درختی چنین باری باشد.
بهادر امیرعضدی
و.ک(099)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***خون به خون شستن در شاهنامه
***
کین خواهی، کینه می زاید و کینه، جنگ و ستیز و بفرجام، ایجاب ِ خون را به خون شستنبنیروی یزدان و شمشیر تیز/برآرم ازان انجمن رستخیز-
..........................................................................
پ ن:
*۱ هفتاد نفر از پسران و نوه های گودرز در جنگ پشن کشته می شوند:
ازیشان ببارید گودرز خون/ که بودند کشته بخاک اندرون-
بدو گفت بنگر که از بخت بد/ همی بر سرم هر زمان بد رسد-
درین جنگ پور و نبیره نماند/ سپاه و درفش و تبیره نماند-
۲ * کشته شدگان از تخمه ی پیران در نبرد پشن:
چو شد رزم گودرز و پیران درشت / چو نهصد تن از تخم پیران بکشت -
و
ز خویشان پیران چو نهصد سوار / کم آمد برین روز در کارزار -
بهادر امیرعضدی