برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
درخت سیاوش، پرستشگاه سوگواران سیاوش.
***
از خاکی که خون سیاوش بر آن ریخته شد، درختی سر بر می آورد که پرستشگاه سوگواران سیاوش می گردد.
***
همه خاک آن شارستان شاد شد/گیا بر چمن سرو آزاد شد-
ز خاکی که خون سیاوش بخورد/به ابر اندر آمد درختی ز گرد-
نگاریده بر برگها چهر او/همه بوی مشک آمد از مهر او-
به دی مَه، نشان بهاران بدی/پرستشگه سوگواران بدی-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۳۳) - پند لهراسب به گشتاسب
***
به گشتاسپ گفت ای پسر گوش دار/که تندی نه خوب آید از شهریار-
چو اندرز کیخسرو آرم به یاد/تو بشنو نگر سر نپیچی ز داد-
مرا گفت بیدادگر شهریار/یکی خو بود پیش باغ بهار-
که چون آب باید به نیرو شود/همه باغ ازو پر ز آهو شود-
جوانی هنوز این بلندی مجوی/سخن را بسنج و به اندازه گوی-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (17)
***
تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
***
حکیم خردمند طوس از شاهنامه اش(گنجینه ی راز و رمز و نام و نشان پیشینیانمان) می گوید.
***
از حکیم طوس به سلطان محمود:
کنون پادشاه جهان را ستای/به رزم و به بزم و به دانش گرای-
سرافراز محمود فرخنده رای/کزویست نام بزرگی به جای-
حکیم فرزانه، فردوسی به سلطان محمود، در قالب گفته ی نوشین روان قباد(کسرا - انوشیروان) از درس گرفتن از تاریخ و پیشینیان و از عقوبت بیدادگری و ستم می گوید و عاقبت داد پیشگی و ستم گریزی:
نگه کن که این نامه تا جاودان/درفشی بود بر سر بخردان-
بماند بسی روزگاران چنین/که خوانند هرکس برو آفرین-
عقوبت بیدادگری و ستم:
چنین گفت نوشین روان قباد/که چون شاه را دل بپیچد ز داد-
کند چرخ منشور او را سپاه/ستاره نخواند ورا نیز شاه-
ستم نامهٔ عزل شاهان بود/چو درد دل بیگناهان بود-
بماناد تا جاودان این گهر/هنرمند و بادانش و دادگر-
نباشد جهان بر کسی پایدار/همه نام نیکو بود یادگار-
کجا شد فریدون و ضحاک و جم/مهان عرب خسروان عجم-
کجا آن بزرگان ساسانیان/ز بهرامیان تا به سامانیان-
نکوهیده تر شاه ضحاک بود/که بیدادگر بود و ناپاک بود-
عاقبت داد پیشگی و ستم گریزی:
فریدون فرخ ستایش ببرد/بمرد او و جاوید نامش نمرد-
سخن ماند اندر جهان یادگار/سخن بهتر از گوهر شاهوار-
ستایش نبرد آنک بیداد بود/به گنج و به تخت مهی شاد بود-
گسسته شود در جهان کام اوی/نخواند به گیتی کسی نام اوی-
ازین نامهٔ شاه دشمن گداز/که بادا همه ساله بر تخت ناز-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (16)
***
تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
***
حکیم خردمند طوس از شاهنامه اش(گنجینه ی راز و رمز و نام و نشان پیشینیانمان) می گوید.
***
از زبان فغفور چین، در نامه ای به اسکندر:
سخنهای شاهان همه خواندم/وزان با بزرگان سخن راندم-
ز دارای داراب و فریان و فور/سخن هرچ پیدا بد از رزم و سور-
که پیروز گشتی بریشان همه/شبان بودی و شهریاران رمه-
تو داد خداوند خورشید و ماه/به مردی مدان و فزون سپاه-
چو بر مهتری بگذرد روزگار/چه در سور میرد چه در کارزار-
چو فرجامشان روز رزم تو بود/زمانه نه کاهد نخواهد فزود-
تو زیشان مکن کشی و برتری/که گر ز آهنی بی گمان بگذری-
کجا شد فریدون و ضحاک و جم/فراز آمد از باد و شد سوی دم-
من از تو نترسم نه جنگ آورم/نه بر سان تو باد گیرد سرم-
که خون ریختن نیست آیین ما/نه بد کردن اندرخور دین ما-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (15)
***و از زبان اسفندیار به رستم:
چنین گفت پر دانش اسفندیار/که ای مرد دانای به روزگار-
مکن خویشتن پیش من بر تباه/چنین بود بهر من از تاج و گاه-
تن کشته را خاک باشد نهال/تو از کشتن من بدین سان منال-
کجا شد فریدون و هوشنگ و جم/ز باد آمده باز گردد به دم-
همان پاک زاده نیاکان ما/گزیده سرافراز و پاکان ما-
برفتند و ما را سپردند جای/نماند کس اندر سپنجی سرای-
فراوان بکوشیدم اندر جهان/چه در آشکار و چه اندر نهان-
بهادر امیرعضدی