و.ک(347)
971117
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
افراسیاب، نگران به عرصه رسیدن کیخسرو خردسال و کین خواهی پدرش سیاوش در آینده ست.
تدبیر پیران ویسه در اغوای افراسیاب، با گیج و گول نمایاندن مصلحتی کیخسرو برای زدودن نگرانی از روح و روان افراسیاب:
***
بپرسید کای نو رسیده جوان/چه آگاه داری ز کار جهان-
بر گوسفندان چه گردی همی/زمین را چه گونه سپردی همی-
چنین داد پاسخ که نخچیر نیست/مرا خود کمان و پر تیر نیست-
بپرسید بازش ز آموزگار/ز نیک و بد و گردش روزگار-
بدو گفت جایی که باشد پلنگ/بدرد دل مردم تیزچنگ-
سه دیگر بپرسیدش از مام و باب/ز ایوان و از شهر وز خورد و خواب-
چنین داد پاسخ که درنده شیر/نیارد سگ کارزاری به زیر-
بخندید خسرو ز گفتار اوی/سوی پهلوان سپه کرد روی-
بدو گفت کاین دل ندارد بجای/ز سر پرسمش پاسخ آرد ز پای-
نیاید همانا بد و نیک ازوی/نه زینسان بود مردم کینه جوی-
رو این را به خوبی به مادر سپار/به دست یکی مرد پرهیزگار-
گسی کن به سوی سیاووش گرد/مگردان بدآموز را هیچ گرد-
ز اسپ و پرستنده و بیش و کم/بده هرچ باید ز گنج و درم-
سپهبد برو کرد لختی شتاب/برون بردش از پیش افراسیاب-
بهادر امیرعضدی