برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

سرانجام افراسیاب

و.ک(366) 

970925

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

***

سرانجام افراسیاب

***

  افراسیاب، پریشان و گریزان از سپاه کیخسرو: 

به نزدیک بردع یکی غار بود/سر کوه، غار از جهان نابسود -

 ندید از برش جای پرواز باز/نه زیرش پی شیر و آن گراز -

 خورش برد و ز بیم جان جای ساخت/بغار اندرون جای بالا ساخت -

 ز هر شهر دور و بنزدیک آب/که خوانی ورا هنگ افراسیاب -

 همی بود چندی به هنگ اندرون/ز کرده پشیمان و دل پر زخون -


 طنین ِ ناله و نجوای افراسیاب در گوش ِ جان و وجدان خفته و نیمه بیدارش، درون غار:

 که شاها سرا نامور مهترا/بزرگان و بر داوران داورا -

 همه ترک و چین زیر فرمان تو/رسیده بهر جای پیمان تو - 

یکی غار داری بهره بچنگ/کجات آن سر تاج و مردان جنگ - 

کجات آنهمه زور مردانگی/دلیری و نیروی و فرزانگی -

 کجات آن بزرگی و تخت و کلاه/کجات آن بر و بوم و چندین سپاه -

 که اکنون بدین غار تنگ اندری/گریزان به سنگین حصار اندری -  


اسیر شدن افراسیاب توسط هوم در غار بردع، ( هنگ ِ افراسیاب):

 به ترکی چو این ناله بشنید هوم/پرستش رها کرد و بگذاشت بوم -

 چنین گفت کین ناله هنگام خواب/نباشد مگر آن افراسیاب -

 ز کوه اندر آمد به هنگام خواب/بدید آن در هنگ افراسیاب - 

بیامد بکردار شیر ژیان/ز پشمینه بگشاد گردی میان -

 کمندی که بر جای زنار داشت/کجا در پناه جهاندار داشت - 

به هنگ اندرون شد گرفت آن بدست/چو نزدیک شد بازوی او ببست -

 همی رفت و او را پس اندر کشان/همی تاخت باد رنج چون بیهشان -


افراسیاب کشته بدست کیخسرو: 

 کنون روز بادافره ایزدیست/مکافات بد را ز یزدان بدیست - 

بشمشیر هندی بزد گردنش/بخاک اندر افکند نازک تنش -

 تهی ماند زو گاه شاهنشهی/سر آمد بر او روزگار مهی -

 ز کردار بد بر تنش بد رسید/مجو ای پسر بند بد را کلید -


بهادر امیرعضدی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد