و.ک(365)
970922
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اندرز کسرا انوشیروان، به پسرش هرمزد
***
انوشیروان ِ قباد(کسری - انوشیروان):
به دانش بود شاه زیبای تخت/که داننده بادی و پیروز بخت -
مبادا که گردی تو پیمان شکن/که خاکست پیمان شکن را کفن -
به باد افره ی بی گناهان مکوش/به گفتار بد گوی مسپار گوش -
به هر کار فرمان مکن جز به داد/که از داد باشد روان تو شاد -
زبان را مگردان به گرد دروغ/چو خواهی که تخت تو گیرد فروغ -
سرای سپنج ست هر چون که هست/بدو اندر ایمن نشاید نشست -
کسی کو ندارد هنر با نژاد/مکن زو به نیز از کم و بیش یاد -
مده مرد بی نام را ساز جنگ/که چون باز جویی نیاید به چنگ -
ببخشای بر مردم مستمند/ز بد دور باش و بترس از گزند -
همیشه نهان دل خویش جوی/مکن رادی و داد هرگز به روی -
همان نیز نیکی به اندازه کن/ز مرد جهاندیده بشنو سخن -
به دنیا گرای و به دین، دار، چشم/که از دین بود مرد را رشک و خشم -
هزینه به اندازه ی گنج کن/دل از بیشی گنج بی رنج کن -