و.ک(364)
970920
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
افراسیاب در شاهنامه
***
افراسیاب پسر ِ پشنگ ِ زاد شم:
جهان پهلوان پورش افراسیاب / بخواندش درنگی و آمد شتاب -
سه برادر افراسیاب:
منوچهر ، گرسیوز ، اغریرث
افراسیاب دارای پنج پسر:
بدو شیده گفت ای جهاندیده مرد / چشیده ز گیتی بسی گرم و سرد -
پسر پنج زنده ست پیشت بپای / نمانیم تا تو کنی رزم رای -
سه پسر افراسیاب:
سرخه، شیده یا (پشنگ) ، جهن
قراخان، پسر چهارم افراسیاب:
قراخان سالار، چارم پسر/کمر بست و آمد به پیش پدر -
قراخان که او بود مهتر پسر/بفرمود تا رفت پیش پدر -
پنجمین پسر افراسیاب:
که سالارشان بود پنجم پسر / یکی نامور گرد پرخاشخر -
ورا خواندندی "گَو ِ گُردگیر" / که بر کوه بگذاشتی تیغ و تیر -
وصف افراسیاب:
بر و بازوی شیر و هم زور پیل / وزو سایه گسترده بر چند میل -
زبانش به کردار برنده تیغ / چو دریا دل و کف چو بارنده میغ -
وصف کیخسرو از افراسیاب:
همه ساله تا بود، خونریز بود / به بدنامی و زشتی آویز بود -
بزد گردن نوذر تاجدار / ز شاهان وز راستان یادگار -
برادرکش و بدتن و شاه کش / بد اندیش و بد راه و آشفته هش -