60419
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
شاهنامه و "ناز پرورده های" دربارِ شاهان - بخش اول - فریدون
***
ولایتِ عهدهای دربار، اصولاً نه نیاز و نه انگیزه ی حصولِ حاصل و رسیدن به محصول و جایگاه، پایگاه و تخت را دارند. بسترِ دربار آنقدر گرم و نرم ست که دربار زاده ها، حاضر به ترک این رخوت و خلسه ی نشئه آور، نیستند. تنها دغدغه ای که می توانند داشته باشند، حفظ موقعیت ِ موروثی شان ست. آن هم اگر پای رقیبی که همانا برادر تنی یا بیشتر ناتنی، در کار باشد. اگر که دُردانه ی دربار هم بوده باشند که همه چیز برای عزیزانِ بلا جهتِ دربار، بر وفق مراد ست. و عزیز، سوار بر خرِ مرادِ زین کرده و حاضر به یراق.
و درین میان، تنها این تربیت شدگان بیرون از محیط دربارند که مردمی و انسانمدارند.
رگه های منطق ِ شاهنامه، بر همین منوال استوار ست و حکایت از این دارد که اکثریت قاطعِ شاهانِ دادگر، پرورده ی خارج از محیط دربارند و بر عکس اکثریت قاطع شاهان بیدادگر و شکمباره و زن باره و بی مصرف، پروده ی محیطِ امن و راکدِ دربارند.
شاهان دادگر و مردمی، مانند فریدون، سیاوش(پهلوان و نه شاه)، کیخسرو، اردشیر، شاپور، و ... پرورده های بیرون دربارند .
***
فریدون،
خردمـند مامِ فـــریدون، فرانک، پس از کشته شدن همسرش، یگانه یاد گارِ همسرش، فریدون را از ترس ضحاک ، از "جادوستان" ضحاک به در می برد:
بِـبُــّرم پـی از خـاکِ جـــادو ســـتـان / شـــــوم تـا ســرمـرز هنـدوســـــتان -
شـــــوم نـاپـدیــد از مـیان گــــــروه / بـرم خـوب رخ را به الـــبـرزکــوه -
و فریدون را به شبان می سپارد:
بدو گفت کین کودک شیرخـوار / زمـن روزگاری به زنـهــاردار -
و گاوِ شبان، برمایه، دایه فریدون گمارده می شود:
کـجا نـامـور گاو بـرمـایـه بــود / که بایسته بر تـنش پیرایـه بـود -
بهادر امیرعضدی