برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

تاکتیک جنگی ِ گزینش سربازان چهل ساله

و.ک(342)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

تاکتیک جنگی ِ گزینش سربازان چهل ساله

***

تاکتیک جنگی ِ گزینش سپاه چهل سالگان، ابتکار بهرام چوبین، سپهسالار هرمزد نوشیروان در نبرد با ساوه شاه: 

***

بهرام چوبین با سرمشق گرفتن از شگرد های رستم، گودرز و اسفندیار، سپاه چهل سالگان ِ ده و دوهزار نفره را تدارک می بیند.

***

به بهرام گفتند کاندر سخن/چو پرسد تو را بس دلیری مکن-

سپاهست چندان ابا ساوه شاه/که بر مور و بر پیشه بستند راه-

چنین گفت بهرام با مهتران/که ای نامداران و کندآوران-

چو فرمان دهد نامبردار شاه/منم ساخته پهلوان سپاه-

شهنشاه ایران ازان شاد شد/ز تیمار آن لشکر آزاد شد-

ورا کرد سالار بر لشکرش/به ابر اندر آورد جنگی سرش-

بدو گفت سالار لشکر تویی/بتو باز گردد بد و نیکویی-

گزین کرد ز ایرانیان لشکری/هرآنکس که بود از سران افسری-

نبشتند نام ده و دو هزار/زره دار وبر گستوانور سوار-

چهل سالگان را نبشتند نام/درم بر کم وبیش ازین شد حرام-


هرمزد نوشیروان: 

به جای جوانان شمشیرزن / چهل سالگان خواستی انجمن -


 پاسخ بهرام  بهرام : 

 سپهبد چنین داد پاسخ بدوی / که ای شاه نیک اختر و راست گوی -

شنیدستی آن داستان مهان / که در پیش بودند شاه جهان -

که چون بخت پیروز یاور بود / روا باشد ار یار کمتر بود -

برین داستان نیز دارم گوا / اگر بشنود شاه فرمانروا -

که کاوس کی را بهاماوران / ببستند با لشکری بی‌کران -

گزین کرد رستم ده و دو هزار / ز شایسته مردان گرد وسوا ر-

بیاورد کاوس کی را ز بند / بران نامداران نیامد گزند -

همان نیز گودرز کشوادگان / سرنامداران آزادگان -

به کین سیاوش ده و دو هزار / بیاورد برگستوان ور سوار -

همان نیز پر مایه اسفندیار / بیاورد جنگی ده و دو هزار -

بار جاسب بر چارده کرد آنچ کرد / ازان لشکر و دز برآورد گرد -

ازین مایه گر لشکر افزون بود / ز مردی و از رای بیرون بود -

 سپهبد که لشکر، فزون از سه، چار / به جنگ آورد پیچد از کارزار –

دگر آنک گفتی چهل ساله مرد / ز برنا فزونتر نجوید نبرد - 

چهل ساله با آزمایش بود / به مردانگی در فزایش بود -

 بیاد آیدش مهر نان و نمک / برو گشته باشد فراوان فلک – 

 ز گفتار بد گوی وز نام و ننگ / هراسان بود، سر نپیچد ز جنگ – 

زبهر زن و زاده و دوده را / بپیچد روان مرد فرسوده را - 

جوان چیز بیند پذیرد فریب / بگاه درنگش نباشد شکیب -

 ندارد زن و کودک و کشت و ورز / به چیزی ندارد، ز ناارز، ارز -

 چو بی آزمایش نیابد خرد / سر ِ مایه ی کارها ننگرد -

  گر ایدون که پیروز گردد به جنگ / شود شاد و خندان و سازد درنگ –

وگر هیچ پیروز شد بر تنش/ نبیند جز از پشت او دشمنش -

چو بشنید گفتار او شهریار / چنان تازه شد چون گل اندر بهار –

بدو گفت رو جوشن کار زار / بپوش و ز ایوان به میدان گذار -

بهادر امیرعضدی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد