و.ک(342)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
تاکتیک جنگی ِ گزینش سربازان چهل ساله
***
تاکتیک جنگی ِ گزینش سپاه چهل سالگان، ابتکار بهرام چوبین، سپهسالار هرمزد نوشیروان در نبرد با ساوه شاه:
***
بهرام چوبین با سرمشق گرفتن از شگرد های رستم، گودرز و اسفندیار، سپاه چهل سالگان ِ ده و دوهزار نفره را تدارک می بیند.
***
به بهرام گفتند کاندر سخن/چو پرسد تو را بس دلیری مکن-
سپاهست چندان ابا ساوه شاه/که بر مور و بر پیشه بستند راه-
چنین گفت بهرام با مهتران/که ای نامداران و کندآوران-
چو فرمان دهد نامبردار شاه/منم ساخته پهلوان سپاه-
شهنشاه ایران ازان شاد شد/ز تیمار آن لشکر آزاد شد-
ورا کرد سالار بر لشکرش/به ابر اندر آورد جنگی سرش-
بدو گفت سالار لشکر تویی/بتو باز گردد بد و نیکویی-
گزین کرد ز ایرانیان لشکری/هرآنکس که بود از سران افسری-
نبشتند نام ده و دو هزار/زره دار وبر گستوانور سوار-
چهل سالگان را نبشتند نام/درم بر کم وبیش ازین شد حرام-
هرمزد نوشیروان:
به جای جوانان شمشیرزن / چهل سالگان خواستی انجمن -
پاسخ بهرام بهرام :
سپهبد چنین داد پاسخ بدوی / که ای شاه نیک اختر و راست گوی -
شنیدستی آن داستان مهان / که در پیش بودند شاه جهان -
که چون بخت پیروز یاور بود / روا باشد ار یار کمتر بود -
برین داستان نیز دارم گوا / اگر بشنود شاه فرمانروا -
که کاوس کی را بهاماوران / ببستند با لشکری بیکران -
گزین کرد رستم ده و دو هزار / ز شایسته مردان گرد وسوا ر-
بیاورد کاوس کی را ز بند / بران نامداران نیامد گزند -
همان نیز گودرز کشوادگان / سرنامداران آزادگان -
به کین سیاوش ده و دو هزار / بیاورد برگستوان ور سوار -
همان نیز پر مایه اسفندیار / بیاورد جنگی ده و دو هزار -
بار جاسب بر چارده کرد آنچ کرد / ازان لشکر و دز برآورد گرد -
ازین مایه گر لشکر افزون بود / ز مردی و از رای بیرون بود -
سپهبد که لشکر، فزون از سه، چار / به جنگ آورد پیچد از کارزار –
دگر آنک گفتی چهل ساله مرد / ز برنا فزونتر نجوید نبرد -
چهل ساله با آزمایش بود / به مردانگی در فزایش بود -
بیاد آیدش مهر نان و نمک / برو گشته باشد فراوان فلک –
ز گفتار بد گوی وز نام و ننگ / هراسان بود، سر نپیچد ز جنگ –
زبهر زن و زاده و دوده را / بپیچد روان مرد فرسوده را -
جوان چیز بیند پذیرد فریب / بگاه درنگش نباشد شکیب -
ندارد زن و کودک و کشت و ورز / به چیزی ندارد، ز ناارز، ارز -
چو بی آزمایش نیابد خرد / سر ِ مایه ی کارها ننگرد -
گر ایدون که پیروز گردد به جنگ / شود شاد و خندان و سازد درنگ –
وگر هیچ پیروز شد بر تنش/ نبیند جز از پشت او دشمنش -
چو بشنید گفتار او شهریار / چنان تازه شد چون گل اندر بهار –
بدو گفت رو جوشن کار زار / بپوش و ز ایوان به میدان گذار -