و.ک(336.2)
961213
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
اسکندر و "عملیاتِ گشتی – شناسایی"، بخش دوم
***
برجسته کردنِ نبوغ اسکندر در "پلتیک" و "تاکیتک"ِ کارآمد و اثر بخش ِ "عملیاتِ گشتی – شناسی" در قلبِ دشمن، در تدارک ِ حمله به ایران -
***
« فردوسی، میهن دوستی انترناسیونالیست » .
گستره ی دید و عمقِ نگرشِ فردوسی، دُگم و تحجّرِ خودی و غیر خودی، ایرانی و انیرانی را بر نمی تابد. حکیم فردوسی، "قابلیت ها و توانمندی های همگان" را منصفانه و بی غرضانه، یکسان به رخ می کشد.
***
میزان ارزش گزاری فردوسی بزرگ، برای هندیان، تورانیان(ترکان)، رومیان(قیصر روم، اسکندر...)، عرب ها و سایر ملل، کمتر از ایرانیان نیست
***
اسکندر خود را فرستاده اسکندر معرفی می کند . اسکندر، برای برآورد وضعیت و آرایش سپاهیان به بارگاه دارا رفته بود که پس از شناسایی شدنش توسط دارا، می گریزد:
چو اسکندر آمد به پرده سرای / برفتند گردان رومی ز جای -
بدیدند شب شاه را شادکام / به پیش اندرون پر گهر چار جام -
به گردان چنین گفت کاباد بید / بدین فرخی فال ما شاد بید -
هم از لشکرش برگرفتم شمار / فراوان کم است از شنیده، سوار –
اسکندر در یک عملیات هجومی هشت روزه، بر دارا فایق می آید و دارا به جهرم می گریزد و از آنجا نیز خود را به استخر می رساند –
ز جهرم بیامد به شهر صطخر / که آزادگان را بران بود فخر -
سکندر چو از کارش آگاه شد / که دارا به تخت افسر ماه شد -
سپه برگرفت از عراق و براند / به رومی همی نام یزدان بخواند -
سپه را میان و کرانه نبود / همان بخت دارا جوانه نبود -
پذیره شدن را بیاراست شاه / بیاورد ز اصطخر چندان سپاه -
سِیُم ره به دارا در آمد شکست / سکندر میان تاختن را ببست -
جهاندار لشکر به کرمان کشید / همی از بد دشمنان جان کشید -
سکندر بیامد زی اصطخر پارس / که دیهیم شاهان بد و فخر پارس -
چو آن پاسخ نامه دارا بخواند / ز کار جهان در شگفتی بماند -
سر انجام گفت این ز کشتن بتر / که من پیش رومی ببندم کمر -
چو یاور نبودش ز نزدیک و دور / یکی نامه بنوشت نزدیکِ فور -
پر از لابه و زیر دستی و درد / نخست آفرین بر جهاندار کرد -
هیونی برافکند برسان باد / بیامد برِ فورِ فوران نژاد -
چو اسکندر آگاه شد زین سخن / که دارای دارا چه افکند بن -
بیامد ز اصطخر چندان سپاه / که خورشید بر چرخ گم کرد راه -
گرانمایگان زینهاری شدند / ز اوج بزرگی به خواری شدند -
چو دارا چنین دید برگاشت روی / گریزان همی رفت با های وهوی –