برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

یازده رخ یا دوازده رخ ؟

و.ک(296)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

یازده رخ یا دوازده رخ ؟ 

***

در شاهنامه ی چاپ سنگی کلکته، همه جا "جنگ یازده رخ" قید شده.

***

 گودرز به پیران ویسه، در جنگ یازده رخ:

 مرا حاجت از کردگار جهان / برین گونه بود آشکار و نهان -

 که روزی تو پیش من آیی بجنگ / کنون آمدی نیست جای درنگ - 

به پیران سر اکنون بوردگاه / بگردیم یک با دگر بی سپاه -

 « سپهدار ترکان برآراست کار / ز لشکر گزید آن زمان "ده" سوار » -

  « همانگه ز ایران سپه پهلوان / بخواند آن زمان "ده" سوار جوان »- 

 برون تاختند از میان سپاه / برفتند یکسر بوردگاه -

 ابا هر سواری ز ایران سپاه / ز توران یکی شد ورا رزم خواه -  


داستان دوازده رخ(یازده رخ)، شاهنامه چاپ مسکو:

درفش سپهدار توران نگون/همی بینم از پیش غرقه بخون-
همان ده دلاور کز ایدر برفت/ابا گرد پیران بورد تفت-
همی بینم از دورشان سرنگون/فگنده بر اسبان و تن پر ز خون-
و
برفتند لهاک و فرشیدورد/بدانجا که بد جایگاه نبرد-
بدیدند کشته بدیدار خویش/سپهبد برادر(پیران) جهاندار خویش-
ابا ده سوار آن گزیده سران/ز ترکان دلیران جنگاوران-
بران دیده برزار و جوشان شدند/ز خون برادر خروشان شدند-


و

گودرز، 

همانگه ز ایران سپه پهلوان/بخواند آن زمان "ده" سوار جوان 

 

پیران نیز،

سپهدار ترکان برآراست کار/ز لشکر گزید آن زمان "ده" سوار

بهادر امیرعضدی


در رثای مرگ اسکندر

و.ک(297)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

در رثای مرگ اسکندر:

 چو تاج سپهر اندر آمد به زیر/بزرگان ز گفتار گشتند سیر -

 نهفتند صندوق او را به خاک/ندارد جهان از چنین ترس و باک - 

ز باد اندر آرد برد سوی دم/نه دادست پیدا نه پیدا ستم -

 نیابی به چون و چرا نیز راه/نه کهتر برین دست یابد نه شاه -

 همه نیکویی باید و مردمی/جوانمردی و خوردن و خرمی -

 جز اینت نبینم همی بهره یی/اگر کهتر آیی و گر شهره یی -

 اگر ماند ایدر ز تو نام زشت/بدانجا نیابی تو خرم بهشت - 

چنین ست رسم سرای کهن/سکندر شد و ماند ایدر سخن - 

بهادر امیرعضدی

بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه - ۱۳

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه  - ۱۳

***

شاهنامه، تنها ویترین ِ گیر و دار و کُشت و کُشتار، که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست. مغازله ی شب و روز در ابتدای داستان ها و فراز و فرودهای حساس، در جای جای شاهنامه و به وفور مشهود ست.

شاهنامه ی حکیمِ طوس، « همه خنجر و تیر و گرز وکمان / نباشد سراسر همه بی گمان » -  ( بخش سیزدهم )

***

"رخ نمودن خورشید، در ماه های دوازده گانه ی سال" 

***

برج خرچنگ - سرطان - تیر ماه: 

 چو خورشید بر زد ز "خرچنگ" چنگ   بدرید پیراهن مشک رنگ -


 برج مرغ ِ بهشتی، شباهنگ - ثور (*) - اردیبهشت:

 چو خورشید گردنده بی رنگ شد/ستاره به برج شباهنگ شد - 


 برج گاو** - بقره، ثور* - اردیبهشت: 

 چو خورشید بر زد سر از برج "گاو"/ز گلزار برخاست بانگ چکاو - 

 چو خورشید بر زد سر از برج "گاو"/ز هر سو برآمد خروش چکاو - 

 چو خورشید زد پنجه بر پشت "گاو" / ز هامون برآمد خروش چکاو - 


 برج ماهی - حوت - اسفند ماه:

 ز "ماهی" چو بنمود خورشید تاج/برافکند خلعت زمین را ز عاج - 

.................................................................................

پ ن:

* برج ثور

** گاو

"اروپا" یکی از زیباترین دختران پادشاه فنیقیه بود. "زئوس" شاه خدایان هنگامی که "اروپا" مشغول گل چیدن در کنار ساحل بود، او را دید و عاشق او شد. هیجانزده از عشق "اروپا"  "زئوس" خود را به شکل یک "گاو**" سفید در آورد و در کنار ساحلی که "اروپا" باز میکرد رفت. این گاو** سفید چنان با ظرافت حرکت میکرد که "اروپا" گل هایی در اطراف گاو* *انداخت و سعی کرد که سوار بر پشت او شود.  ولی در همین موقع گاو** به سرعت خود را به طرف دیگر دریاچه رساند و فقط بعد از این لحظه بود که چهره ی واقعی خود را نشان داد و "اروپا" را به جزیره ی "کِرت" در مدیترانه برد. در آنجا "اروپا" با "زئوس" ازدواج کرد و ملکه "کِرت" شد. از "زئوس" سه پسر به دنیا آورد.


(بعد از این "زئوس" این شکل گاو** را در آسمان قرار داد که مورد پرستش قرار گیرد).


 فروردین=گوسفند(حَمَل) / اردیبهشت=گاو(بقره ، ثور) / خرداد=دوپیکر(جوزا) / تیر=خرچنگ(سرطان) / مرداد=شیر(اسد) / شهریور=دوشیزه، خوشه (سنبله) / مهر=ترازو(میزان) /  آبان=کَژدُم( عقرب) / آذر=کماندار(قوس) / دی= بزماهی(جُدَی) / بهمن=آبگیر(دلو) / اسفند=ماهی(حوت) 


بهادر امیرعضدی


بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه - ۱۲ - ماه های سال

و.ک(130.4)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه  - ۱۲ - ماه های سال

***

شاهنامه، تنها ویترین ِ گیر و دار و کُشت و کُشتار، که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست. مغازله ی شب و روز در ابتدای داستان ها و فراز و فرودهای حساس، در جای جای شاهنامه و به وفور مشهود ست.

شاهنامه ی حکیمِ طوس، « همه خنجر و تیر و گرز وکمان / نباشد سراسر همه بی گمان » -  ( بخش دوازدهم )

***

فروردین = بره (حَمَل):

بزیر اندر آورد برج "بره" / چنین تا زمین زرد شد یکسره -

وزین رو فریبرز بر میسره / چو خورشید تابان ز برج "بره" -

 چو گردوی جنگی بر میسره / بیامد چو خور پیش برج "بره" -

 چو یاقوت شد روی برج "بره" / بخندید روی زمین یکسره -

به برج "حمل" تاج بر سر نهاد / ازو خاور و باختر گشت شاد -


اردیبهشت = گاو (بقره ، ثور*)  برج شباهنگ:

چو خورشید گردنده بیرنگ شد / ستاره به برج "شباهنگ" شد -


خرداد = دو پیکر (جوزا):

همان تیر و کیوان برابر شدست / عطارد به برج "دو پیکر" شدست -


تیر = خرچنگ (سرطان):

بهر پرده ای پاسبان ساختند / چو برزد سر از برج "خرچنگ" شید -

  چو برزد سر از برج "خرچنگ" شید / جهان گشت چون روی رومی سپید -

نهادند بر نامه بر مهر شاه / چو برزد سر از برج "خرچنگ" ماه -


مرداد = شیر (اسد):

 چو خورشید برزد سر از برج "شیر" / سپهر اندر آورد شب را به زیر -

سپیده چو برزد سر از برج "شیر" / بلشکر نگه کرد گیو دلیر -


شهریور = دوشیزه، خوشه (سنبله):

بدو گفت گردوی نوشه بدی / چو ناهید در برج "خوشه" بدی -

 

مهر = ترازو (میزان):

ز برج "بره" تا "ترازو" جهان / همی تیرگی دارد اندر نهان -

 چو کیوان به برج "ترازو" شود / جهان زیر نیروی بازو شود -

 

  آذر = کماندار (قوس):

چو خورشید ازان کوشش آگاه شد / ز برج "کمان" بر سر گاه شد -


اسفند = ماهی (حوت):

 دهم دختر خویش و شاهی ورا / برآرم سر از برج "ماهی" ورا -

 پدر بر پدر پادشاهی مراست / خور و خوشه و برج "ماهی" مراست -

 در "گاو" تا برج "ماهی" مراست / گر این دژ بر و بوم آهرمنست -

ره چو به ایوان شاهی شدند / چو خورشید در برج "ماهی" شدند -

.......................................................................................

 (*) - برج ثور

 من به برج ثور دیدم منکر آن آفتاب/ گاو جستم من ز ثور و خود خری را یافتم -

من صف رستم دلان جستم بدیدم شاه را/ ترک آن کردم چو بی صف صفدری را یافتم -

حضرت مولانا


بهادر امیرعضدی

بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه - ۱۱

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

شاهنامه، تنها ویترین ِ گیر و دار و کُشت و کُشتار، که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست. مغازله ی شب و روز در ابتدای داستان ها و فراز و فرودهای حساس، در جای جای شاهنامه و به وفور مشهود ست.

شاهنامه ی حکیمِ طوس، « همه خنجر و تیر و گرز وکمان / نباشد سراسر همه بی گمان » -  ( بخش یازدهم )

***

گیر و دار ماه و خورشید:

ز دریای جوشان چو خور بر دمید / شد آن چادر قیر گون ناپدید –


هجوم شب:

چو پیدا شد از آسمان گرد ماه / شب تیره بفشاند گرد سیاه –

چو خورشید تابنده شد ناپدید / در حجره بستند و گم شد کلید –

چو خورشید تابنده شد ناپدید / شب تیره بر چرخ لشکر کشید

چو خورشید گشت از جهان ناپدید /  شب تیره بر دشت لشکر کشید –


شب تیره چون روی زنگی سیاه / ستاره نه پیدا نه خورشید و ماه  -

 تو خورشید گفتی به بند اندرست / ستاره به خم کمند اندرست –