و.ک(296)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
یازده رخ یا دوازده رخ ؟
***
در شاهنامه ی چاپ سنگی کلکته، همه جا "جنگ یازده رخ" قید شده.
***
گودرز به پیران ویسه، در جنگ یازده رخ:
مرا حاجت از کردگار جهان / برین گونه بود آشکار و نهان -
که روزی تو پیش من آیی بجنگ / کنون آمدی نیست جای درنگ -
به پیران سر اکنون بوردگاه / بگردیم یک با دگر بی سپاه -
« سپهدار ترکان برآراست کار / ز لشکر گزید آن زمان "ده" سوار » -
« همانگه ز ایران سپه پهلوان / بخواند آن زمان "ده" سوار جوان »-
برون تاختند از میان سپاه / برفتند یکسر بوردگاه -
ابا هر سواری ز ایران سپاه / ز توران یکی شد ورا رزم خواه -
داستان دوازده رخ(یازده رخ)، شاهنامه چاپ مسکو:
درفش سپهدار توران نگون/همی بینم از پیش غرقه بخون-
همان ده دلاور کز ایدر برفت/ابا گرد پیران بورد تفت-
همی بینم از دورشان سرنگون/فگنده بر اسبان و تن پر ز خون-
و
برفتند لهاک و فرشیدورد/بدانجا که بد جایگاه نبرد-
بدیدند کشته بدیدار خویش/سپهبد برادر(پیران) جهاندار خویش-
ابا ده سوار آن گزیده سران/ز ترکان دلیران جنگاوران-
بران دیده برزار و جوشان شدند/ز خون برادر خروشان شدند-
و
گودرز،
همانگه ز ایران سپه پهلوان/بخواند آن زمان "ده" سوار جوان
پیران نیز،
سپهدار ترکان برآراست کار/ز لشکر گزید آن زمان "ده" سوار
................................................................................
پ ن:
گودرز ده نفر از سپاه ایران و پیران نیز ده نفر از سپاه توران برای نبرد رخ به رخ یا تن به تن بر می گزیند.
نفرات یازدهم از هر سپاه نیز گودرز و پیران هستند.
برخی نبرد تن به تن بیژن و هومان هم پیش از پیمان بستن گودرز و پیران بر سر گزینش نفرات برای نبرد تن به تن را به آن یازده نفر افزوده اند و نبرد را "دوازده رخ" نامیده اند.
بیژن افزون بر هومان ویسه(برادر پیران)، در نبردی تن به تن، رویین (پسر پیران) را هم، در نبرد تن به تن یازده رخ میکشد.
بهادر امیرعضدی
و.ک(297)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
در رثای مرگ اسکندر:
چو تاج سپهر اندر آمد به زیر/بزرگان ز گفتار گشتند سیر -
نهفتند صندوق او را به خاک/ندارد جهان از چنین ترس و باک -
ز باد اندر آرد برد سوی دم/نه دادست پیدا نه پیدا ستم -
نیابی به چون و چرا نیز راه/نه کهتر برین دست یابد نه شاه -
همه نیکویی باید و مردمی/جوانمردی و خوردن و خرمی -
جز اینت نبینم همی بهره یی/اگر کهتر آیی و گر شهره یی -
اگر ماند ایدر ز تو نام زشت/بدانجا نیابی تو خرم بهشت -
چنین ست رسم سرای کهن/سکندر شد و ماند ایدر سخن -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه - ۱۳
***
شاهنامه، تنها ویترین ِ گیر و دار و کُشت و کُشتار، که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست. مغازله ی شب و روز در ابتدای داستان ها و فراز و فرودهای حساس، در جای جای شاهنامه و به وفور مشهود ست.
شاهنامه ی حکیمِ طوس، « همه خنجر و تیر و گرز وکمان / نباشد سراسر همه بی گمان » - ( بخش سیزدهم )
***
"رخ نمودن خورشید، در ماه های دوازده گانه ی سال"
***
برج خرچنگ - سرطان - تیر ماه:
چو خورشید بر زد ز "خرچنگ" چنگ بدرید پیراهن مشک رنگ -
برج مرغ ِ بهشتی، شباهنگ - ثور (*) - اردیبهشت:
چو خورشید گردنده بی رنگ شد/ستاره به برج شباهنگ شد -
برج گاو** - بقره، ثور* - اردیبهشت:
چو خورشید بر زد سر از برج "گاو"/ز گلزار برخاست بانگ چکاو -
چو خورشید بر زد سر از برج "گاو"/ز هر سو برآمد خروش چکاو -
چو خورشید زد پنجه بر پشت "گاو" / ز هامون برآمد خروش چکاو -
برج ماهی - حوت - اسفند ماه:
ز "ماهی" چو بنمود خورشید تاج/برافکند خلعت زمین را ز عاج -
.................................................................................
پ ن:
* برج ثور
** گاو
"اروپا" یکی از زیباترین دختران پادشاه فنیقیه بود. "زئوس" شاه خدایان هنگامی که "اروپا" مشغول گل چیدن در کنار ساحل بود، او را دید و عاشق او شد. هیجانزده از عشق "اروپا" "زئوس" خود را به شکل یک "گاو**" سفید در آورد و در کنار ساحلی که "اروپا" باز میکرد رفت. این گاو** سفید چنان با ظرافت حرکت میکرد که "اروپا" گل هایی در اطراف گاو* *انداخت و سعی کرد که سوار بر پشت او شود. ولی در همین موقع گاو** به سرعت خود را به طرف دیگر دریاچه رساند و فقط بعد از این لحظه بود که چهره ی واقعی خود را نشان داد و "اروپا" را به جزیره ی "کِرت" در مدیترانه برد. در آنجا "اروپا" با "زئوس" ازدواج کرد و ملکه "کِرت" شد. از "زئوس" سه پسر به دنیا آورد.
(بعد از این "زئوس" این شکل گاو** را در آسمان قرار داد که مورد پرستش قرار گیرد).
فروردین=گوسفند(حَمَل) / اردیبهشت=گاو(بقره ، ثور) / خرداد=دوپیکر(جوزا) / تیر=خرچنگ(سرطان) / مرداد=شیر(اسد) / شهریور=دوشیزه، خوشه (سنبله) / مهر=ترازو(میزان) / آبان=کَژدُم( عقرب) / آذر=کماندار(قوس) / دی= بزماهی(جُدَی) / بهمن=آبگیر(دلو) / اسفند=ماهی(حوت)
بهادر امیرعضدی
و.ک(130.4)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین شاهنامه - ۱۲ - ماه های سال
***
شاهنامه، تنها ویترین ِ گیر و دار و کُشت و کُشتار، که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست. مغازله ی شب و روز در ابتدای داستان ها و فراز و فرودهای حساس، در جای جای شاهنامه و به وفور مشهود ست.
شاهنامه ی حکیمِ طوس، « همه خنجر و تیر و گرز وکمان / نباشد سراسر همه بی گمان » - ( بخش دوازدهم )
***
فروردین = بره (حَمَل):
بزیر اندر آورد برج "بره" / چنین تا زمین زرد شد یکسره -
وزین رو فریبرز بر میسره / چو خورشید تابان ز برج "بره" -
چو گردوی جنگی بر میسره / بیامد چو خور پیش برج "بره" -
چو یاقوت شد روی برج "بره" / بخندید روی زمین یکسره -
به برج "حمل" تاج بر سر نهاد / ازو خاور و باختر گشت شاد -
اردیبهشت = گاو (بقره ، ثور*) برج شباهنگ:
چو خورشید گردنده بیرنگ شد / ستاره به برج "شباهنگ" شد -
خرداد = دو پیکر (جوزا):
همان تیر و کیوان برابر شدست / عطارد به برج "دو پیکر" شدست -
تیر = خرچنگ (سرطان):
بهر پرده ای پاسبان ساختند / چو برزد سر از برج "خرچنگ" شید -
چو برزد سر از برج "خرچنگ" شید / جهان گشت چون روی رومی سپید -
نهادند بر نامه بر مهر شاه / چو برزد سر از برج "خرچنگ" ماه -
مرداد = شیر (اسد):
چو خورشید برزد سر از برج "شیر" / سپهر اندر آورد شب را به زیر -
سپیده چو برزد سر از برج "شیر" / بلشکر نگه کرد گیو دلیر -
شهریور = دوشیزه، خوشه (سنبله):
بدو گفت گردوی نوشه بدی / چو ناهید در برج "خوشه" بدی -
مهر = ترازو (میزان):
ز برج "بره" تا "ترازو" جهان / همی تیرگی دارد اندر نهان -
چو کیوان به برج "ترازو" شود / جهان زیر نیروی بازو شود -
آذر = کماندار (قوس):
چو خورشید ازان کوشش آگاه شد / ز برج "کمان" بر سر گاه شد -
اسفند = ماهی (حوت):
دهم دختر خویش و شاهی ورا / برآرم سر از برج "ماهی" ورا -
پدر بر پدر پادشاهی مراست / خور و خوشه و برج "ماهی" مراست -
در "گاو" تا برج "ماهی" مراست / گر این دژ بر و بوم آهرمنست -
ره چو به ایوان شاهی شدند / چو خورشید در برج "ماهی" شدند -
.......................................................................................
(*) - برج ثور
من به برج ثور دیدم منکر آن آفتاب/ گاو جستم من ز ثور و خود خری را یافتم -
من صف رستم دلان جستم بدیدم شاه را/ ترک آن کردم چو بی صف صفدری را یافتم -
حضرت مولانا
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
شاهنامه، تنها ویترین ِ گیر و دار و کُشت و کُشتار، که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست. مغازله ی شب و روز در ابتدای داستان ها و فراز و فرودهای حساس، در جای جای شاهنامه و به وفور مشهود ست.
شاهنامه ی حکیمِ طوس، « همه خنجر و تیر و گرز وکمان / نباشد سراسر همه بی گمان » - ( بخش یازدهم )
***
گیر و دار ماه و خورشید:
ز دریای جوشان چو خور بر دمید / شد آن چادر قیر گون ناپدید –
هجوم شب:
چو پیدا شد از آسمان گرد ماه / شب تیره بفشاند گرد سیاه –
چو خورشید تابنده شد ناپدید / در حجره بستند و گم شد کلید –
چو خورشید تابنده شد ناپدید / شب تیره بر چرخ لشکر کشید
چو خورشید گشت از جهان ناپدید / شب تیره بر دشت لشکر کشید –
شب تیره چون روی زنگی سیاه / ستاره نه پیدا نه خورشید و ماه -
تو خورشید گفتی به بند اندرست / ستاره به خم کمند اندرست –
بهادر امیرعضدی