برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
زرتشت و دین بهی در شاهنامه - ۲
***
گشتاسب و فرمان دادن به گذاردنِ گنبد، بر آتش زرتشت (آتشکده ی مهر برزین)، و گسترش دین بهی:
پس آزاده گشتاسپ برشد به گاه / فرستاد هرسو به کشور سپاه –
پراگنده اندر جهان موبدان / نهاد از بر آذران گنبدان –
گشتاسب و تدارک نمادهای دین بهی (نخست آتش زرتشت را بنا نهاد. و با کاشتنِ سروِ کشمر، بنیاد دین بهی را بر رشد و شکوفایی و زایش نهاد) :
نخست آذر مهربرزین نهاد/ به کشمر نگر تا چه آیین نهاد –
یکی سرو آزاده بود از بهشت/ به پیش در آذر آن را بکشت –
گشتاسب لوحه ی ِ پذیرش ِدین بهی را برسرو کشمر نگاشت:
نبشتی برِ زاد سرو سهی / که پذرفت گشتاسپ دین بهی –
گشتاسب سرو کشمر را گواه گرفت که در راه داد و خرد گام بر دارد:
گوا کرد مر سرو آزاد را / چنین گسترانَد خرد، داد را –
با همت و عزمِ گشتاسب، "دین بهی"، شاخ و برگ میزند و سایه می گستراند. و شاهنامه با آرایه هایی ظریف و نمادین، این روند را به رخ می کشد:
در ایوان گشتاسپ بر سوی کاخ / درختی گشن بود بسیار شاخ -
همه برگ وی پند و بارش خرد / کسی کو خرد پرورد کی مُرَد -
خجسته پی و نام او زردهشت / که آهرمن بدکنش را بکشت -
چو چندی برآمد برین سالیان / مران سرو استبر گشتش میان -
چنان گشت آزاد سرو بلند / که برگرد او برنگشتی کمند -
چو بسیار بر، گشت و بسیار شاخ / بکرد از برِ او یکی خوب کاخ –