برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۵ - آیین زرتشت -  زرتشت و دین بهی در شاهنامه – ۷

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

*** 

آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۵ - آیین زرتشت -  زرتشت و دین بهی در شاهنامه – ۷

***

واهمه ی ارجاسب، خاقان چین، از پا گرفتن "دین بهی" و نکوهش گشتاسب، بخاطرِ میدان دادن به زرتشت و پذیرش دین بهی* 

***

نامه ی ارجاسبِ "تورانی" ، به گشتاسب، حامی زرتشت: 

یکی نامه بنوشت خوب و هژیر / سوی نامور خسرو و دین پذیر -

 که ای نامور شهریار جهان / فروزندهٔ تاج شاهنشهان -

 شنیدم که راهی گرفتی تباه / مرا روز روشن بکردی سیاه -

 بیامد یکی "پیر مهتر فریب" / ترا دل پر از بیم کرد و نهیب -

 سخن گفتش از دوزخ و از بهشت / به دلت اندرون هیچ شادی نهشت - 

تو او را پذیرفتی و دینش را / بیاراستی راه و آیینش را -

 برافگندی آیین شاهان خویش / بزرگان گیتی که بودند پیش -

 رها کردی آن پهلوی کیش را / چرا ننگریدی پس و پیش را -

 زگیتی ترا برگزیده خدای / مهانت همه پیش بوده به پای -

 نکردی خدای جهان را سپاس / نبودی بدین ره ورا حق شناس -

 ازان پس که ایزد ترا شاه کرد / یکی "پیر جادوت" بی راه کرد - 

چو آگاهی تو سوی من رسید / به روز سپیدم ستاره بدید -

 نوشتم یکی نامهٔ دوست وار / که هم دوست بودیم و هم نیک یار -

 چو نامه بخوانی سر و تن بشوی / فریبنده را نیز منمای روی –

 مرآن بند را از میان باز کن / به شادی می روشن آغاز کن -

 گرایدونک بپذیری از من تو پند / ز ترکان ترا نیز ناید گزند -

 زمین کشانی و ترکان چین / ترا باشد این همچو ایران زمین -

 به تو بخشم این بی‌کران گنجها / که آورده‌ام گرد با رنجها -

 نکورنگ اسپان با سیم و زر / به استامها در نشانده گهر -

 غلامان فرستمت با خواسته / نگاران با جعد آراسته -  

ور ایدونک نپذیری این پند من / ببینی گران آهنین بند من - 

بیایم پس نامه تا چندگاه / کنم کشورت را سراسر تباه -

 سپاهی بیارم ز ترکان چین / که بنگاهشان بر نتابد زمین -

 بینبارم این رود جیحون به مشک / به مشک آب دریا کنم پاک خشک - 

بسوزم نگاریده کاخ ترا / ز بن برکنم بیخ و شاخ ترا -

 زمین را سراسر بسوزم همه / کتفتان به ناوک بدوزم همه -

 ز ایرانیان هرچ مردست پیر / کشان بنده کردن نباشد هژیر -

 ازیشان نیابی فزونی بها / کنمشان همه سر ز گردن جدا -

 زن و کودکانشان بیارم ز پیش / کنمشان همه بندهٔ شهر خویش -

 زمینشان همه پاک ویران کنم / درختانش از بیخ و بن برکنم - 

بگفتم همه گفتنی سر بسر / تو ژرف اندرین پند نامه نگر -  

..................................................................

پ ن:

(* ) – زرتشت پیش از آمدنش به دربار گشتاسب و زندانی شدنش به فرمان گشتاسب، چندین بارِ دیگر پذیرفته نشدنِ آیین ش را تجربه کرده. از جمله تجربه ی نپذیرفتن و پرخاشِ قبلی و برخورد تندِ ارجاسب را. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد