برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
( 19 ) - مترادفِ اصطلاحِ «شنیدن کی بود مانند دیدن »، در شاهنامه فردوسی.
***
قر اخان به افراسیاب:
قراخان* چنین داد پاسخ بشاه/که در کار هشیارتر کن نگاه-
اگر هست خود جای گفتار نیست / ولیکن شنیدن چو دیدار نیست -
کیکاووس به سودابه:
پسند تو آمد خردمند هست/از آواز به، گر ز دیدن به هست-
افراسیاب به پشنگ:
تو دانی که دیدن نه چون آگهی ست/میان شنیدن همیشه تهی ست-
و
رستم به زال:
به دیدن فزون آمد از آگهی/همی تافت زو فر شاهنشهی-
اسکندر به گردان سپاهش:
هم از لشکرش برگرفتم شمار/فراوان کم است از شنیده سوار-
و
رودابه به پرستندگانش:
که چون بودتان کار با پور سام/بدیدن بهست ار به آواز و نام-
و
پیران به افراسیاب در وصف سیاوش:
بدیدن کنون از شنیدن بهست/گرانمایه و شاهزاد و مهست-
و
گودرز کشوادگان:
چنین گفت گودرز کای سرفراز/جهان را بمهر تو آمد نیاز-
کسی کو بپیمود روی زمین/جهان دید و آرام و پرخاش و کین-
بیک جای زین بیش، لشکر ندید/نه از موبد سالخورده شنید-
ز شاهان و پیلان وز تخت عاج/ز مردان و اسپان و از گنج و تاج-
.........................................
* قراخان، پسر چهارم افراسیاب.
بهادر امیرعضدی