برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس 26

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس، در قالب اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 


 موبد،

 دگر گفت کان کو ز راه گزند / بگردد بزرگست و هم ارجمند –

بزرگمهر دانشور:

چنین داد پاسخ که کردار بد / بسان درختیست با بار بد -

اگر نرم گوید زبان کسی / درشتی به گوشش نیاید بسی -

بدان کز زبانست گوشش به رنج / چو رنجش نجویی سخن را بسنج -

همان کم سخن مرد خسروپرست / جز از پیش گاهش نشاید نشست -

دگر از بدیهای نا آمده / گریزد چو از دام مرغ و دده -

سه دیگر که بر بد توانا بود / بپرهیزد ار ویژه دانا بود -

نیازد به کاری که ناکردنیست / نیازارد آن را که نازردنیست -

نماند که نیکی برو بگذرد / پی روز نا آمده نشمرد – 


"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس 25

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس، در قالب اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 


 موبد،

دگر گفت کز بار آن میوه دار / که دانا بکارد به باغ بهار -

چه سازیم تا هر کسی بر خوریم / وگر سایه ی او به پی بسپریم -


بزرگمهر،

چنین داد پاسخ که هر کو زبان / ز بد بسته دارد نرنجد روان -

کسی را نَدَرد به گفتار پوست / بوَد بر دل انجمن نیز دوست -

همه کار دشوارش آسان شود / ورا دشمن و دوست یکسان شود -

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس 24

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس، در قالب اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 

***

موبد،

یکی گفت: کاندر سرای سپنج / نباشد خردمند بی درد و رنج -

چه سازیم تا نام نیک آوریم / در آغاز، فرجام نیک آوریم - 


بزرگمهر،

بدو گفت: شو دور باش از گناه / جهان را همه چون تن خویش خواه -

هرآن چیز کانت نیاید پسند / تن دوست و دشمن در آن بر مبند -


"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس 23

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس، در قالب اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 


موبد،

دگر گفت: بد چیست بر پادشای / کزو تیره گردد دل پارسای -


بزرگمهر،

چنین داد پاسخ: که بر شهریار / خردمند گوید، که آهو* چهار -

یکی آنک ترسد ز دشمن، به جنگ / و دیگر که دارد دل از بخش، تنگ -

دگر آنک رای خردمند مرد / به یک سو نهد، روز ننگ و نبرد -

چهارم که باشد سرش، پر شتاب / نجوید به کار اندر، آرام و خواب –

........................................

پ ن:

* آهو، عیب


"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس 22

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس، در قالب اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 

***

در پی شکرآب شدن یک جانبه ی رابطه ی کسرا انوشیروان با بزرگمهر،

 

حکیمان داننده و هوشمند / رسیدند نزدیک تخت بلند -

نهادند رخ سوی بوزرجمهر  / که کسرا همی زو "بر افروخت چهر" -


موبد،

ازیشان یکی بود فرزانه تر / بپرسید ازو از قضا و قدر -

که انجام و فرجام چونین سخن / چگونه ست و این بر چه آید به بن -


و پاسخ زیرکانه و کنایه آمیز بزرگمهر دانشور، مترادف مثل به "کار" حسن، به "کام" حسین.


بزرگمهر،

چنین داد پاسخ: که جوینده مرد / دوان و شب و روز با کارکرد -

بود راه روزی، بر او تار و تنگ / به جوی اندرون، آب او با درنگ -


"یکی بی هنر خفته بر تخت بخت / همی گل فشاند، برو بر درخت" -

چنین ست رسم قضا و قدر / ز بخشش نیابی به کوشش گذر –