برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 4

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در قالب گفت و گو با کسرا انوشیروان:

 چنین گفت کسری به بوزرجمهر / که از چادر شرم بگشای چهر - 

***

بزرگمهر دانشور،

گشاده دلانرا بود بخت یار / انوشه کسی کو بود بردبار -

هران کس که جوید همی برتری / هنرها بباید بدین داوری - 

یکی رای وفرهنگ باید نخست / دوم آزمایش بباید درست -

سیوم یار باید بهنگام کار / ز نیک وز بد برگرفتن شمار 

چهارم که مانی بجا کام را / ببینی ز آغاز فرجام را -

به پنجم اگر زورمندی بود / به تن کوشش آری بلندی بود –

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 3

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در قالب گفت و گو با کسرا انوشیروان

 چنین گفت کسری به بوزرجمهر / که از چادر شرم بگشای چهر - 

***

بزرگمهر دانشور،

 چو بر انجمن مرد خامش بود / ازان خامشی دل به رامش بود -

سپردن به دانای داننده گوش / به تن توشه یابد به دل رای و هوش -

شنیده سخنها فرامش مکن / که تاج ست بر تخت شاهی، سخن -

چو خواهی که دانسته آید به بر / به گفتار، بگشای بند از هنر -

چو گسترد خواهی به هر جای نام / زبان بر کشی همچو تیغ از نیام -

چو با مرد دانا ت باشد نشست / زبر دست گردد سر زیر دست -

به دانش، بود جان و دل را فروغ / نگر تا نگردی به گرد دروغ -

سخنگوی چون بر گشاید سخن / بمان تا بگوید تو تندی مکن -

زبان را چو با دل بود راستی / ببندد ز هر سو درکاستی -

ز بی کار گویان تو دانا شوی / نگویی ازان سان کزو بشنوی -

ز دانش در بی نیازی مجوی / و گر چند ازو سختی آید به روی –

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 2

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 

***

بپرسید: کآهو کدامست زشت / که از ارج دور ست و دور از بهشت -

 

چنین داد پاسخ: که زن را، که شرم / نباشد بگیتی، نه آواز نرم - 

ز مرد، آن بتر، آنک نادان بود / همه زندگانی به زندان بود - 

بگرود به یزدان وتن پرگناه / بدی بر دل خویش کرده سیاه -

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 1

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در قالب گفت و گو با کسرا انوشیروان:

 چنین گفت کسری به بوزرجمهر / که از چادر شرم بگشای چهر - 

***

بزرگمهر دانشور:

 توانگر به بخشش بود / به گنج نهفته نه ای پایدار -

به گفتار خوب ار هنر خواستی / به کردار پیدا کند راستی -

فروتر بود هرک دارد خرد / سپهرش همی درخرد پرورد -

چنین هم بود مردم شاد دل / ز کژیش خون گردد آزاد دل -

خرد درجهان چون درخت وفاست / وزو بار جستن دل پادشاست -

چوخرسند باشی تن آسان شوی / چو آز آوری زو هراسان شوی -

مکن نیک مردی به جان کسی / که پاداش نیکی نیابی بسی -

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس 32

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

"مانیفست" یا "کلام اول و آخر" گوهر بار حکیم بزرگوار طوس، در قالب اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در "دیالوگی" شیرین و شنیدنی با موبدان دربار کسرا انوشیروان

***

کسرا انوشیروان:

هرانکس که دارد به دل دانشی/ بگوید، مرا زو بود رامشی - 


موبد،

 بپرسید دیگر که فرزند راست / به نزد پدر جایگاهش کجاست - 


بزرگمهر،

چنین داد پاسخ که نزد پدر / گرامی چو جانست فرخ پسر - 

پس ازمرگ نامش بماند به جای / ازیرا پسر خواندش رهنمای -


موبد،

 بپرسید دیگر که ازخواسته / که دانی که دارد دل آراسته - 


بزرگمهر، 

چنین داد پاسخ که مردم به چیز / گرامیست وز چیز خوارست نیز - 

نخست آنکه یابی بدو آرزوی / ز هستیش پیدا کنی نیکخوی - 

وگر چون بباید، نیاری به کار / همان سنگ و هم گوهر شاهوار -