برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

اسکندر مقدونی، در جنگ ِ با "فور هندی"، هزار اسب، مشابه اسب تروا می سازد

و.ک(243)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

اسب "تروا"ی اسکندر

***

  اسکندر مقدونی، در جنگ ِ با "فور هندی"، هزار* اسب، مشابه اسب تروا می سازد:

 یکی انجمن کرد ز آهنگران / هر آنکس که بود اندران - 

ز رومی و از مصری و پارسی / فزون بود مرد از چهل بار، سی -

 یکی "بارگی" ساختند آهنین / سوارش ز آهن ز آهنش زین -

 به میخ و به مس درزها دوختند / سوار و تن ِ "باره"، بفروختند -

 به "گردون" براندند بر پیش شاه / درونش پر از نفط کرده سیاه -

 سکندر، بدید، آن پسند آمدش / خردمند را، سودمند آمدش- 

بفرمود تا زان فزون از هزار / ز آهن بکردند "اسب" و سوار -

.............................................................................
پ ن:
اغراق، بزرگنمایی، "آگراندیسمان"، از ارکان شاهنامه ست. حکیم فرزانه ی طوس، در بزرگنمایی و اغراق در شمار ِ  اسب  ساختگی در جنگ تروا، از ده ها و صدها، بسیار فراتر می رود و به "فزون از هزار" میرسد.  
بهادر امیرعضدی

آتش پرستی زرتشتیان به نقل از گشتاسب و ارجاسب

و.ک(244)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

آتش پرستی زرتشتیان به نقل از گشتاسب و ارجاسب 

***

 دقیقی بر این باور ست که زرتشتیان (گشتاسب و معاصرینش) آتش پرست بوده اند. 

***

گشتاسب پس از پیروزی بر سپاه چین: 

 چو پیروزی شاهتان بشنوید / گزیتی به آذر پرستان دهید -


 چو آگاه شدند از نکو دین اوی / گرفتند آن راه و آیین اوی - 

بتان از سر کوه میسوختند / بجای بت آذر برافروختند - 

***

 ارجاسب  بر این باور ست که زرتشتیان (گشتاسب و معاصرینش) آتش پرستند.


 ارجاسب به پسرش گرزم:

  از ایدر برو تازیان تا به بلخ / که از بلخ شد روز ما تار و تلخ -

 نگر تا کرا یابی از دشمنان / « از آتش پرستان و آهرمنان » -

 سرانشان ببر خانه هاشان بسوز / بریشان شب آور به رخشنده روز -

 از ایوان گشتاسپ باید که دود / زبانه برآرد به چرخ کبود -


 بیاورد کهرم ز توران سپاه / جهان گشت چون روی زنگی سیاه -

 چو آمد بران مرز بگشاد دست / «کسی را که بد پیش آذرپرست» -


بهادر امیرعضدی

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 7

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان -  7

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در قالب گفت و گو با کسرا انوشیروان:

***

رهنمودهای هشدار دهنده ی بزرگمهر دانشور و ترسیم رمز و راز و راه و چاه سرحد داری به کسرا انوشیروان و توصیه به کارپایه قرار دادن "زند و اوستا" به کسرا

*** 

 کسرا انوشیروان،

به بوزرجمهر آن زمان شاه گفت / که رخشنده گوهر بر آر از نهفت -


بزرگمهر، 

یکی آفرین کرد بوزرجمهر / که ای شاه روشندل و خوبچهر -

چنان دان که اندر جهان نیز شاه / یکی چون تو ننهاد بر سر کلاه -

به داد و به دانش به تاج و به تخت / به فر و به چهر و به رای و به بخت -

چو پرهیزکاری کند شهریار / چه نیکوست پرهیز با تاجدار -

ز یزدان بترسد گه داوری / نگردد به میل و به کنداوری -

"خرد را کند پادشا بر هوا / بدانگه که خشم آورد پادشا" -

نباید که اندیشه ی شهریار / بود جز پسندیده ی کردگار -

ز یزدان شناسد همه خوب و زشت / به پاداش نیکی، بجوید بهشت -

"زبان راست گوی و دل آزرمجوی / همیشه جهان را بدو آبروی" -

هران کس که باشد ورا رایزن / سبک باشد اندر دل انجمن -

"سخن گوی وروشن دل و داد ده / کهان را به که دارد و مه به مه" -

کسی کو بود شاه را زیر دست / نباید که یابد به جائی شکست -

"بدانگاه شد تاج خسرو بلند / که دانا بود نزد او ارجمند" -

نگه داشتن کار درگاه را / به زهر آژدن کام بدخواه را -

چو دارد ز هر دانشی آگهی / بماند جهاندار با فرهی -

"نباید که خسبد کسی دردمند / که آید مگر شاه را زو گزند" -

کسی کو به بادافره اندر خورست / کجا بدنژادست و بد گوهرست -

کند شاه دور از میان گروه / بیآزار تا زو نگردد ستوه -

هران کس که باشد به زندان شاه / گنهکار گر مردم بیگناه -


"به فرمان یزدان بباید گشاد / به زند و به اُست* آنچ کردست یاد" -


سپهبد به فرهنگ دارد سپاه / بر آساید از درد فریاد خواه -

.......................................................

پ ن:

* اُست، اوستا

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 6

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در قالب گفت و گو با کسرا انوشیروان:

 چنین گفت کسری به بوزرجمهر / که از چادر شرم بگشای چهر - 

***

بزرگمهر دانشور،

 وزین هر دری جفت گردد سخن / هنرخیره بیآزمایش مکن -

ازان پس چو یارت بود نیکساز / بروبر به هنگامت آید نیاز -

 چو کوشش نباشد تن زورمند / نیارد سر آرزوها ببند -

چو کوشش ز اندازه اندر گذشت / چنان دان که کوشنده نومید گشت -

خوی مرد دانا بگوییم پنج / کزان عادت او خود نباشد به رنج -

چونادان عادت کند هفت چیز / ز وان هفت چیز به رنجست نیز -

نخست آنک هرکس که دارد خرد / ندارد غم آن کزو بگذرد -

نه شادان کند دل بنایافته / نه گر بگذرد زو شود تافته -

چو از رنج وز بد تن آسان شود / ز نابودنیها هراسان شود -

چو سختیش پیش آید از هر شمار / شود پیش و سستی نیارد به کار -

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور به کسرا انوشیروان - 5

برگزیده های از شاهنامه ی فردوسی

***

اندرز های داهیانه ی بزرگمهر دانشور، در قالب گفت و گو با کسرا انوشیروان:

 چنین گفت کسری به بوزرجمهر / که از چادر شرم بگشای چهر - 

***

بزرگمهر دانشور،

ز نادان که گفتیم هفتست راه / یکی آنک خشم آورد بیگناه -

گشاده کند گنج بر ناسزای / نه زو مزد یابد بهر دو سرای -

سه دیگر به یزدان بود ناسپاس / تن خویش را در نهان ناشناس -

چهارم که با هر کسی راز خویش / بگوید برافرازد آواز خویش -

به پنجم به گفتار ناسودمند / تن خویش دارد بدرد و گزند -

ششم گردد ایمن ز نا استوار / همی پرنیان جوید از خار بار -

به هفتم که بستیهد اندر دروغ / به بیشرمی اندر بجوید فروغ -

چنان دان توای شهریار بلند / که از وی نبیند کسی جز گزند –